سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دیشب به ناز از در من پا کشید و رفت
آن نازنین  که حال دلم  را  ندید و رفت

بر بام من همای سعادت نشسته بود
از بخت بد که بود مرا پر کشید و رفت

اول  به تیر عشق دلم را نشان گرفت
آخر  سرشک وار ز چشمم چکید و رفت

در آسمان تیره ی عمرم ستاره وار
یک شب نه بلکه ثانیه هایی دمید و رفت

خندان اگر چه در شب رؤیایم  آرمید
گریان ولی ز خواب و خیالم رمید ورفت

خارم به دیده باد به گلزار زندگی
نازکتر از گلی اگر ازمن شنید ورفت

یک بوسه از لبش نگرفتم اگرچه او
گلهای    باغ   آرزویم را بچید ورفت

می خواستم همیشه بماند کنار من
کرد از وصال خویش مرا ناامید ورفت.




تاریخ : دوشنبه 97/5/29 | 9:12 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر