سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام پیر طریقت که یاریم کردی
شراب وصل درون مجاریم کردی
خزان ز جان و دل خسته ام فراری شد
چو مبتلای جنون بهاریم کردی
مقیم ساوه ی عشق تو بوده ام همه عمر
چه شد که راهی اکناف ساریم کردی!؟
به دل سپاری خود افتخار بودم و بس
نیازمند تـو بـــر ســـر سپاریم کردی
فزون ز شصت ودوسال آهوی شما بودم
رسیدی از ره و چون اسب گاریم کردی!
کلاغ وش نکنم مشق راه رفتن کبک
یقین کنم اگر ای جان قناریم کردی
به عزلتی که قرنطینه نام آن باشد
خوشم که در هنر بچه داریم کردی
مرا دوباره نگارا به شیره کش خانه
فگار بردی و یار نگاریم کردی
به اختلاس مرا جرئت ورود نبود
از آن تومعتقد رشوه خواریم کردی
اگرچه سکه ی یک پول هم نمی ارزم

به دوره ی کرونایی هزاریم کردی.



تاریخ : چهارشنبه 99/4/25 | 9:24 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر