سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(شعری برای سنگ مزارم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجنون  صفت    به    دشت   جنون   پا   گذاشتیم
سر      در      قفای     لیلی      معنا    گذاشتیم

در   گرد   شمع   دوست   چو     پروانه   سوختیم
تصویر     عشق     را     به      تماشا    گذاشتیم

در   جستجوی    گوهر     مقصود   ،   با     شتاب
عریان    شدیم     و    گام   به     دریا   گذاشتیم

بوی    شراب   روضه ی   مینو   رسید     و     ما
کردیم    توبه     از     می    و    مینا    گذاشتیم

دامن      فشانده       تا       ز     غبار    تعلّقات
پا     بر     فراز    چرخ  ،  چو   عیسا   گذاشتیم

بیرون   شدیم    از      قفس     تنگ      زندگی
پا     در    حریم    خلوت    او      تا    گذاشتیم

فانی    در    او    شدیم  و   گرفتیم   کام    دل
وز     سر     هوای     آب    بقا   را    گذاشتیم

دنیا  و  هر چه  هست  در  او   عیش   بی ثبات
از      بهر       عافیت     طلبان    وا   گذاشتیم

عشرت   نبود    و    عیش  نبود   و  صفا   نبود
بیهوده    عمر   خویش    در    اینجا   گذاشتیم

نقش جمال دوست عیان گشت «خوش عمل»
تا   پا   به    روی   نقش   من  و  ما  گذاشتیم

از   نام   نیک  و  کار  خوش  و  شعر   جانفروز
رفتیم     زین    جهان    و     اثرها    گذاشتیم.




تاریخ : جمعه 96/12/4 | 9:32 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


به   خلوت   چشمه ی   سیّال   نوری   کرده ام  پیدا
از  آن  شادم  که  در  ظلمات  ،  هوری  کرده ام پیدا

ز  سکر  باده ی  تلخی که  ساقی  ریخت  در  ساغر
چو      ایّام     جوانی   ،   باز  شوری    کرده ام پیدا

من  آن  سر مست جاویدم  که در میخانه ی  وحدت
صفای    روح    ،   از    شرب   طهوری  کرده ام پیدا

به   یمن   ورد   شام   و   دولت  اشک  سحرگاهی
به    خلوتگاه    حق   ،   راه    عبوری   کرده ام پیدا

مران  از  مسجدم   ای   نفس   کافرکیش  فرعونی
که  چون موسی بن عمران  کوه طوری  کرده ام پیدا

جدا   دیگر   نخواهم   گشت   از   مهر  عبادت چون
برای      گفتگو   ،   سنگ   صبوری    کرده ام  پیدا

حرامم    شادمانی    کرد   و   عشرت  روزگار  آنک
ز   غم  باشد  اگر   و جد  و سروری   کرده ام  پیدا

نخواهم    داد    از    کف   دامن  قرآن    احمد   را
کزو    نزد     احد  ،   فیض  حضوری   کرده ام  پیدا.




تاریخ : پنج شنبه 96/12/3 | 7:27 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


برخی شاعران امروز چون میان ما هستند، قدر و منزلت‌شان را ارج نمی‌نهیم و اهتمام ایشان در تعالی فرهنگ و هنر ایران عزیز را نادیده می‌گیریم. یکی از این بی‌شمار کسان «عباس خوش‌عمل کاشانی» است.
«عباس خوش‌عمل» که در شعر طنز «شاطر‌حسین» تخلص می‌کند، اصالتاً کاشانی است و این روز‌ها در دهی از دهات شهریار (یوسف آباد صیرفی از شهرستان‌های اطراف تهران) روزگار می‌گذراند.
می‌گویند ذوق سرشار او در طنزپردازی را مرحوم کیومرث صابری‌فومنی (گل‌آقا) کشف می‌کند. «خوش‌عمل» سال‌های سال در نشریات گل‌آقا ستونی ثابت به نام سروده‌های «شاطر حسین» داشت. شاطر حسین با عینک تیزبین طنزش، مسائل اجتماعی ـ فرهنگی را رصد و شعرش را از همین رهگذر دیدنی‌تر می‌کند. به چند نمونه از دغدغه‌های اجتماعی او که در حریر طنز بیان شده، بنگرید.
1- قاچاق دارو
هرکه در ایران پی قاچاق دارو می‌رود
بعد چندی  پول او  بالا  ز  پارو می‌رود
2-  استکبارستیزی
عرب نفت خودش را داد مفتی
که   آمریکا  کند  گردن کلفتی!
3- شاعر پرادعا
شاعر پرطمعی منفصل از مردم شد
رفت   و  در  قلزم مواج تجمل گم شد
4 - وعده دادن
گفته بودی چو «نماینده» شوم یک ماهه
فقر را ریشه‌کن از شهر شما خواهم کرد
5 - دام اعتیاد
ای که افتادی به دام اعتیاد
خانه کردی در مسیر تندباد
6 - فقر
عمری است که از ضعف ریالی گله‌مندم
چون  نیست  مرا   قوّت   مالی گله‌مندم
او در «بحر طویل»هایش، با توجه به ریتمیک بودن این قالب شعری حرف‌هایش را صاف و پوست‌کنده می‌زند: «چه گویم من از آن قشر که آسیب‌پذیر است، نه ارث پدری دارد و نه باغ و زمین بلکه فقیر است، غذایش همه اوقات شب و روز اگر یافت شود نان و پنیر است، اتاقش همه مفروش نه از قالی کرمان و نه موکت که حصیر است...»
و البته مبرهن است بحر طویل‌هایش صراحت آشکاری دارد و در لفافه شاعرانه بیان نمی‌شود.
«خوش‌عمل» در طنز‌هایش تا آنجایی که ببیند مردم با طنز‌هایش می‌خندند آنها را می‌خنداند و حرف‌های تلخش را در قالب طنز‌ها می‌ریزد ولی گاهی اوقات دیده‌ایم طنزهای تلخ اجتماعی‌اش در نقد سیاست‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دولت‌ها را با صدای رسا جلوی ده‌ها مخاطب می‌خواند و واهمه‌ای از این عمل ندارد.
چنانکه اردیبهشت 93 در نمایشگاه کتاب، طنز بسیار نیشداری در نقد دولت آقای روحانی خواند و تا الان هم این رویه را ادامه می‌دهد و شاید یکی از عوامل گوشه‌نشینی‌اش (گوشه‌نشین کردنش) در این سال‌ها همین باشد! مگر می‌شود شاعر باشی و دفترچه بیمه هنرمندان به تو تعلق نداشته باشد و...
به هر روی زبان تند و تیز «خوش‌عمل کاشانی» کار دستش داده است و این روز‌ها از دیدن روی این شاعر محروم هستیم. هرچند باید این نکته را اذعان کنم آنقدر بیماری، این شاعر طنزپرداز را در سیطره دارد که گاهی اوقات طی مسیر برایش سخت و طاقت‌فرساست.
زبان «خوش‌عمل کاشانی»در شعر‌هایش کلاسیک است و توجهی چندان به زبان اتوکشیده امروز ندارد ولی در عین حال شعرش حرف مردم زمانه و درد مردم زمانه است و اگر واضح‌تر بگویم او شاعر مردم است. مردمی که با همین واژه‌های معمولی شعر را دوست دارند، صاف و ساده و صمیمی:
«شاطر» ارخوش عملی، شاعر بامردم باش
شاعر بد عمل آن است که بر مردم شد!
در کارنامه شاعری خوش‌عمل، اشعار قابل توجهی در نعت و منقبت ائمه‌اطهارعلیهم‌السلام به چشم می‌خورد؛ «جلوه اسرار» بخشی از اشعار آیینی او ست که سال‌ها پیش منتشر شده است. از دیگر آثار این شاعر صریح‌گو و حاضرجواب می‌توان به «گدازه‌های دل»، «پاتنوری»، «باغستان نرگس»و «تلخک» اشاره کرد.
جا دارد مسؤولان فرهنگی اقدام ویژه‌ای برای توجه به آثار و مقام ادبی شاعرانی مثل «خوش‌عمل کاشانی» داشته باشند. با شعر طنزی از «شاطرحسین» که در قالب «قطعه» سروده شده، شما را دعوت می‌کنم که حداقل «تلخک» او را بخوانید که به چند بار خواندن می‌ارزد:
دوست دارم که نازنین پسرم
چون قوی گردد و سترگ شود
یا   گذارد  قدم  به  وادی   طنز
یا  که   استاد  ساز اُرگ شود
ور   نیاورد   رو    به این دو هنر
لااقل    آدمی     بزرگ     شود
به وطن گر کسی نشد، برود
شهردار       پتر ز بورگ   شود
خودش اما همیشه می‌گوید:
عاقبت  گرگ‌زاده، گرگ شود!
*حسین قرایی.




تاریخ : چهارشنبه 96/12/2 | 9:43 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
<< مطالب جدیدتر