سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ای   بهــار آور  گل  مـن  ، هــر  کجا می جویمت
در   دلـم  نــور امیــدی  هست ، تا  می جویمت

تا   فنـــا گردد  شبــان  بی  تو  با حسرت قرین
ای   صفــای چشمـــه ی   آب بقا  می جویمت

شرح افسون نگاهت تا که سرمشق دل است
در  دل  افسانه  ،  در  هر  ماجرا  می جویمت

می گذارم سر به صحرای جنون مجنون شعار
همچــو لیلـــی محــو  آهنـگ  درا می جویمت

دل  به  زنجیر اسـارت  گرچه بستم سالهاست
عشق چون فرمان دهدازخودرها می جویمت

می شوم بیگانه از غم ، می نهم دل بر نشاط
هـر  نــفس تــا  در  دل درد آشنــا می جویمت

ای شفــای دردهـــای مـن ،  به  قـانــون دعا
مبتـــلای  درد   در   متــــن   بــــلا می جویمت

تاغم وشادی به هجران و وصالت داده دست
در میــان  گریـه هـا  و  خنده هـا می جویمت

قطــره بودم بـا خیـــالت راهـی  دریـــا شدم
با شکست مــوج مــن در اوج  ما می جویمت

گرمرا  عمری بود باقی  برون از وهم خویش
ای حقیقت را  تجلّی ، تا  خــــدا می جویمت.




تاریخ : یکشنبه 99/5/26 | 9:14 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


مرده شورانی شریف
گورکن هایی به غایت معتقد
شیخ کژتابی که چون بر مرده می خوانَد نماز
بر خلاف رسم و آیین
طبق عادت
چند باری در رکوع است و سجود
گاه تلقین در مغاک گور می جنباندم
افهم افهم بر جسد می خواندم
افهم افهم گوی شیخ و
من هم از درز کفن
تارتار ریشهای قرمز او را که بالا می رود
که پایین می رود
مثل یال اسب می بینم که می خنداندم

افهم افهم یعنی این که فهم کن
یعنی بفهم
فهم را عاجزترینم در مغاک گور و
می گویم که :هی!
من که وقتی زنده بودم
از تو چیزی را نفهمیدم درست
حال در تیره مغاک گور
در کنج لحد
فهم و فهمیدن چه می آید به کار؟

افهم افهم گو به گوش من
همان شیخی است که
چند روزی بعد میلادم
به گوشم خواند اذان
عمر من کوتاه و عمر او بلند
با که گویم یارب از این طنزخند

گاه تلقین کاش شیخی لارژ بود
تا کنار گور من با پیکرم
عکس سلفی می گرفت.




تاریخ : جمعه 99/5/24 | 11:38 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


*به احترام  استاد عباس  خوش عمل کاشانی

تا غزل هست ، بوی جان این جاست
طرحی از عشق ، همچنان این جاست

به کجا می روی ؟ کجا ؟ برگرد
راز زیبایی جهان  این جاست

لفظ یعنی چه ؟ رو به معنی کن
نام بگذار ، تا نشان این جاست

حالی از دوستان  اگر پرسی
بزم یاران مهربان  این جاست

یاد یاران "" خوش عمل "" تا هست
شعر ، این شور ناگهان این جاست

خبر از بی خبر ، چه می گیری
گر خبر هست ، همچنان این جاست.


شعبان      کرم دخت
بابلسر      مرداد     نود و نه

کانال شعر من

@karamdokht



*خوب مهربان

(در جواب شعبان کرمدخت عزیز دوست شاعرم)

اگر  از   عاشقی  نشان  اینجاست
از تو  ای خوب  مهربان  اینجاست

نوبهاری  که با تو  همنفس است
راحت افزای روح وجان اینجاست

شادمانم    که  با  حضور    توام
همدل  امروز وهمزبان اینجاست

به  زمین  و  زمان  فروشم فخر
دولت عشق را ضمان اینجاست

تا    غزال   غزل    کنار      دلت
رام  و  آرام  همچنان اینجاست

بهترین ها    نصیب   باد   تو   را
کآستان بوست این زمان اینجاست

چه  نیازی  به  سیم و زر دارم
تا  مرا  گنج  شایگان  اینجاست.
عباس خوش عمل کاشانی.




تاریخ : سه شنبه 99/5/21 | 7:9 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر

کـم ِ خـــود خــواستـم در هـر قــدم از عشق ورزیدن

بـه امّیـــدی کــه بـــا مــن اعتنـــایـــت بیشتــر باشد


نــدانستــم کــه در بـــازار حســن عـالـــم افـــروزت

متــاعـــی گــر نصیبــم می شود خــون جگـر باشد


نهال عشـــق را در بــاغ دل چـــون کاشتــــم دیدم

فراقش ریشه ، حزنش غنچه ، اندوهش ثمر باشد!




تاریخ : پنج شنبه 99/5/9 | 9:45 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


در  تمنّای  تو   ما   را    تا  زبان    با  دل یکی است
کام  و ناکامی،فراق  و  وصل  را حاصل یکی است

گر هوس  با  حسن نقش  عشق  را  کردند  محو
عاشق   و  معشوق  را  در ابتلا مشکل یکی است

در    مسیر   عشق  گرد  عافیت   خواهی   مگرد
آفت   این  راه    بهر   ناقص  و   کامل یکی است

راهیان   شارع    میخانه    را   هشیار   و   مست
طبق حکم شرع ساقی حقّ  آب وگل یکی است

دردیاری کزخداخواهی غرض خودخواهی است
حقّ  نامکشوف   با  اندیشه ی  باطل یکی است

گر   به   مبنای   جنون   باشد    بنای   سفک دم
جرم   مقتول   و   خطای  بارز    قاتل یکی است

تا    که    برخوردار   از   روح    خداخواهی  نبود
اعتبار    بنده ی    مطرود    با   مقبل یکی است

گر   غنی   فکر   زراندوزی   بود   در    گوش او
نغمه ی خنیاگر  و  زنجوره ی  سائل یکی است

ناخدای   باخدا  را   دل    به   دریا   چون که  زد
یورش موج خروشان  و  لب ساحل یکی است

گر   الفبای  فنا سرمشق درس عاشقی است
حرف   اوّل   آخر   دیوانه   و  عاقل یکی است.




تاریخ : شنبه 99/5/4 | 6:20 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر