سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 (زبان حال نامزد ردّ صلاحیت شده)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا وکیل مجلس شورای اسلامی شوم
کردم استعفا ز شغل خویش و گشتم نامزد

هیأت اجرایی آمد تا که تأییدم کند
هیأت دیگر رسید از راه و راهم کرد سد

بس که مدرکهای عالی دادم آنها را نشان
در نظارت هم شدم تأیید زالطاف احد

طالع بد بین که بعد از آن ، صلاحیت مرا
طی یک ابلاغ شورای نگهبان کرد رد

پیش خود گفتم که : حتما اشتباهی داده رخ
یا رقیب انتخاباتیم از روی حسد

کرده آن بالا علیهم با تبحّر توطئه
پیش از این می گفت روزی برحسابم می رسد

راهی شورا شدم یک روز با کلّی شعار
همره خود عکس و مدرک نیز بردم بی عدد

شرح حال والدین و وصف کار بچّه ها
عکسهایی از برادرها ، کتابی هم ز جد

گفتم : ای آقای شورا! خاندانم بوده اند
جمله در میدان دین در دفع روباهان اسد

جدّ من بوده ست صاحب منصبی درعهدبوق
شرح اقدامات وی تاریخ دارد مستند

صادر از او سیصدوپنجاه ، شاید بیشتر
طبق این اسناد متقن حکم تعزیر است و حد

غیر از این ، تاریخ می گوید: نماز میّت او
خوانده در دوران ماضی بر هزار و یک جسد

فی المثل گر از کنار مسجدی میخواره ای
مست رد می شد از او می کرد مالش مسترد

هم منجّم بوده هم شاعر که دراین هردو فن
دارد آثاری که خواهد بود باقی تا ابد

در مقام شاعری گفته ست ده دیوان شعر
کرده هفتادوشش اختر نیز با دقت رصد

می فرستاده ست بهر بینوایان صبح و شام
گوشت گر نایاب بوده ، نان و خرما با سبد

با چنین اوصاف ، چون ردّ صلاحیت کنید
یادگارش را که در این روزگار افراخت قد؟

گر نپوشانید شولای وکالت بر تنم
استخوانهایش همی لرزید خواهد در لحد

تا ستاد انتخاباتی کنم بر پا ، هزار
تن شد استخدام دانا و بلد از هر بلد

بوده ام از دوره ی هشتم که رد شد بی دلیل
اعتبارم ، تا کنون بهر وکالت در صدد

در حیات اجتماعیّ و سیاسی کار زشت
کی زمن سر زد که تعیین شد مجازات اشد؟

تا که گردد روح جدّم شاد ، ما را هم کلاه
مرحمت فرموده بگذارید بر سر زین نمد ...

گفتم و بر بنده خندیدند و فرمودند نیز:
کی شود تأیید، می گردد صلاحیت چو رد؟

آرزوها داشتم ، افسوس شد نقش برآب
یار شاطر واقعا لعنت بر این اقبال بد

بارها آنجا که شاغل پیش ازین بودم رجوع
کردم اما حاصلش ده مشت بود و یک لگد

خواستم بر گردن خود حلقه های گل ولی
بخت بد آویختم «فی جید» ، «حبل من مسد»

گفتمش: از پیش رویت می رمد خورشید،لیک
چاره ای هرگز نیندیشیده ای بهر رمد

آدمی را باید اول گام ، عقلی معتبر
بعد از آن البته می بایست کشف معتمد

خود چه داری از فضیلت؟رو کن ای پرمدّعا
چند گویی کز فحولم یا ز ابدالم ولد؟

گر صلاحیت خری ای دوست بر فرض محال
کی خرد باشد فروشی تا کسی بهرت خرد؟

پیش خود گفتی: چو صد آید نود هم پیش ماست
احتساب دیگری باید که صد گردد نود

بهر کسب معنویت یا صنم «شاطرحسین»
هر که گوید ، کی زبان او بگوید یا صمد؟




تاریخ : سه شنبه 98/7/2 | 8:19 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر