سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شیرین می خرامی
بر قامت چروک خیابان
خورشید بامداد خمار....
دیشب
در زیر چتر ماه
در خلوت جریب جریب ستاره
انگور فرداهای روشن را
در سبدهای مکاشفه می ریخت
مردی که از انجیل مقدس
تفسیر نان و شراب می کرد
و من
شرمنده ی تلاقی چشمان کودکم
با دستهای خالی از نان
بی هیچ ندامتی
حیثیت شعورم را
به آتشخانه ی دلنشینی سپردم
و سود همیشگی ام را
در جامهای بلورین
قطره
قطره
قطره
بی گذشت هفته و ماه و سال
گرفتم
*
شیرین می خرامی
بر قامت چروک خیابان
ای آفتاب شروع خماری ام
جایت ماه
دیشب
در پیک چارمین حضورم
آن مرد را به هیأت عیسی
در چرخ چارمین دیدم
که چرخ می خورد
چرخ
چرخ
چرخ
و من
در هیأت راهب پیری
شیرین می خرامیدم
در بین جامهای بلورین
*
شیرین می خرامی
بر قامت چروک خیابان
ای سکر بامداد نجابت...
فردا
عمری اگر باشد
قبل از دمیدن چشمهای پرس و جوگرت
در خنکای صبح موعود
به خلسه می روم
و چون کوکناری پیر
سرشار می شوم از هر که مست
آوار می شوم بر هر چه هست
*
شیرین می خرامی
ای صبح تلخوش
بر قامت چروک خیابان.




تاریخ : دوشنبه 98/11/7 | 9:10 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر