سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نــامـــه از یــارم نیامد در شب فرجام من

از تنم جان رفت واز کف طاقت و آرام من

جرعه جرعه نور نوشیدم شبانگه تا سحر

از چراغ می چو روشن کرد ساقی جام من

تا زیار آید جواب نامه چشمم شد سفید

پشت گوش انداخت گویا پاسخ پیغام من

با هجوم شاهباز غم شود بی بال و پر

مرغ شادی گر نشیند لحظه ای بر بام من

در کتاب عمر وقتی قصه ای دلخواه نیست

کی بود شیرین تر از آغاز من انجام من؟

قاصد آمد بی جواب نامه فهمیدم که یار

برده عشقم را ز خاطر نیست یادش نام من

بیت بیت از یار خواهم گفت و شرح عشق خویش

تا قیامت ، گر نخوشد چشمه ی الهام من.




تاریخ : پنج شنبه 99/2/4 | 10:17 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر