جمعه ی ظهور می رسد
من در این حقیقت بزرگ شک نمی کنم
آرمان مهدویت بلیغ را
بر یخ ملاحظات حک نمی کنم
***
واژه واژه
حرف حرف
روی پرده های دیده و دلم نوشته ام:
من به جنگ دیوهای شرق و غرب می روم
خود اگرچه آدمی ولی
رهنمون به عشق می شود فرشته ام
***
مثل خشک مغزها
-نان به نرخ روز خوارهای فتنه زاد-
با خیال باطل شکوه دین مباد
واقعیت همیشه سبز را
آب در الک نمی کنم
***
با یقین سبز خویش
می روم به پیش
در مسیر جمکران معرفت
می کنم مرور
آیه آیه شعرهای نور
سوره های روشن شعور
***
بر لوای سبز فاطمی نوشته است:
فصل انتظار
می رسد بهار
جز که با خیال شربتی ز جام دوست
دل خنک نمی کنم
***
من حسینی ام
خاک پای عارفان مکتب خمینی ام
من بسیجی ام
روی دوش تک تک مجاهدان راه حق
آر . پی . جی ام
یک گلوله آتش مقدّس قیام
در مسیر روشن امام
یک جهان حماسه
درکتاب نوحه های کربلا
تاهمیشه ی خدا
***
من شکوه غیرتم
با بصیرتم
پشت بر هزار سال بیشتر
آرمان وارث صحیفه و فدک نمی کنم
***
جمعه ی ظهور می رسد
من در این حقیقت بزرگ شک نمی کنم.
خودبینی و خودمحوری ما ز چه نگذاشت
اندازه ی یک شعــــــر خـــدا را بشناسیم؟!
قهــرمان عرصــــه ی صبر و تحمّل زینب است
همچو زهــــــرا جلوه ی روح توکّل زینب است
میــوه ی قلب محمّــــــد در سرابستان وحــــی
گلشن آل عبـــــــــا را شاخه ی گل زینب است
بهره مند از ذوالفقـــــار خطبــــه های آتشین
چون علی با دشمن دین در تقابل زینب است
عصمت آئینی کــه در دامان زهـــــرای بتول
بـــا حیــــا آموخت تدبیــر و تامّل زینب است
زبـــــده بانویی که بر شخصیت زن اوج داد
همـــره تبیین ابعـــــاد تکامـــــل زینب است
حکمت آموزی که در ظلمات دوران یزیـــد
رهنمایی کرد بـا نــــــور توسّل زینب است
در قیـــام جــــاودان کــــربلا بعد از حسین
جانشیـــن لایـــق فـــرمانده کل زینب است
«خوش عمل»فرزانه بانویی که ارکان ستم
یافت از تیــــــغ کلام او تزلزل زینب است.
مــــه خـــورشیـــد خصائل بابی انت و امّی
گهــــر بحـــــــــــــر فضائل بابی انت و امّی
دل مــــردان الهی تپـــد ازشوق چو ماهی
که شود با تــــو مقـــــابل بابی انت و امّی
تویی ای محض توکّل به سرانگشت تعقّل
سبب حـــــــلّ مســــائل بابی انت و امّی
همه اربــاب طریقت بـه کلان گنج حقیقت
شـــــده از فیض تو نائل بابی انت و امّی
برکتهای خــدایی بـه یکی جلـــوه نمایی
شده ازعشق تو حاصل بابی انت و امّی
همه جا نـام رسایت شده با ظلّ همایت
شرف افــــزای محافل بابی انت و امّی
نه اگرعشق توورزدبشریّت به چه ارزد؟
که کنـد طیّ مــــراحل بابی انت و امّی
چوتوای خسروخوبان چه کسی آیه ی قرآن
به ســر نی شــــده قائل بابی انت و امّی
دل مغروق بلا را به جز از عشق تو مولا
نــرسانیــد بـــه ساحل بابی انت و امّی
به سراپرده ی هستی می گلبوی الستی
برسان بـــر مــن سائل بابی انت و امّی.
گر به دنیــا نهضـــت خونین عاشـــــورا نبود
در دیــــاری پرچــــم آزادگــــــــی بر پــا نبود
آب می نوشید اگــــر عبّـــاس از شطّ فرات
تا ابــد شــرمنــــــده ی لعل لبش دریا نبود
هیچ داغی غیــر داغ اصغــــــر شیرین زبان
بر امــام عاشقان دلســوز و جانفرسا نبود
کربلا در کربلا می ماند چــون نخلی غریب
گر به شام و کوفه نطق زینب کبری نبود
نهضت سرخ حسینی این تداومها نداشت
خطبه ی سجّاد اگر در شام با افشا نبود
«مارایت الاجمیلا» گفـت زینب بـــا عــــدو
عشـــق را زیباتر از این منطـق گویا نبود
دفتر پیروزی حـــق خطّ باطل می گرفت
گر به خون پاک هفتاد و دو تن امضا نبود
افتخاراین بس که نقش پرچم عدل وشرف
شیعیان را جز پیام ظهر عاشــــــورا نبود
با نــــوای جــانفــروز «یالثارات الحسین»
در گذرگاه حـــــوادث کربــــــــلا تنها نبود
پای در گل تا ابد می ماند رهــوار حیات
گر عنایات حسینــی دستگیـــــر ما نبود.
ســــری کــــه ســـــروری کائنات بــــا او بود
ز نــــاسپــــاسی امّت بــــه روی زانـــــو بود
دلی کــه مخزن اســرار غیب بود و شهود
شکستــــه از غــــــم یار شکسته پهلو بود
گل محمّـــــدی گلشــــــن جـــــوانمـــــــردی
کــــه داغدیده ی یاس کبـــــود خوشبو بود
فدای آینـــــه ی «هل اتی علی الانسان»
که از برای بشـــــر جاودانه الگــــــو بود
فنـــــا کننده ی باطل که در قلمـــــرو حق
برای خاطــــــر اسلام در تکاپــــــــو بود
به روز عـــــــدل مجسّم ببین چه آوردند
جماعتی کــــــــه طلبگارشان ترازو بود
خلافت و فدک ازاوی وهمسرش شدغصب
که دوره دوره ی دین پوستین وارو بود
علی نبی نه ؛ ولی نور چشم جمله رسل
علی خـــدا نه ؛ ولی بهترین خداجو بود
علی یگانه ی اعصار در همــه دوران
علی تجلّـــــی دادار در فـــــراســــو بود
خوشا کسی که چومن وردصبح وظهر و شبش
هماره زمزمـــــه ی یاعلی و یاهو بود.
بازدید امروز: 76
بازدید دیروز: 209
کل بازدیدها: 819266