در کهکشان راه شیری
شیر هزار ستاره را می دوشم
تا تو تشنه نمانی
ای کودکی که
در چشمهایت
خورشید پیاده روی می کند
و ماه به چله نشسته ست
***
زمین را
بر پشت جوجه تیغی احساساتم
حمل می کنم
تا تو بخندی
که خنده ات
راز هزار بهار را
با خود دارد
و کاکل پریشانت
خون هزار لاله ی باژگونه را
بر گردن گرفته است
***
کبوتری که بر شانه هایت نشسته است
روزی سیمرغی خواهد شد
که قاف تا قاف
نام بلند تورا
کتیبه کند.
مژده این بود ز خورشید بهار گل سرخ
می رسد قافله ی مشک تبار گل سرخ
خانه ی دل ز غبار شب حرمان بزدای
که شفق هدیه ی پاکی است زیار گل سرخ
دیشب از غنچه شنیدم که به هنگام سحر
سفر آغاز کند یکه سوار گل سرخ
شهر من رشک بهشت است زانفاس نسیم
این دیاری است که نامند دیار گل سرخ
هرشهیدی گل سرخیست که افتاده به خاک
با گل اشک بشویید مزار گل سرخ
ما بر آنیم که منت ز مسیحا نکشیم
تا که باشد نفس غالیه بار گل سرخ
غزل فتح بیارید ز گنجینه ی طبع
که بسازیم سحرگاه نثار گل سرخ .
قاتل شادی و لبخند گرانی شده است
تلختر از سخن پند گرانی شده است
روی دلهای جماعات فقیر افتاده
غصه چون کوه دماوند گرانی شده است
داد بحران تورم به زنان یائسگی
بیخ مردان وطن کند گرانی شده است
مادری روسری و چادر خود برد به کار
عوض پوشک فرزند گرانی شده است
ذوقشان رفت چو مرغان که برفتنداز تخم
همه اقشار هنرمند گرانی شده است
پیر ما زیر خط فقر ز بس دید فشار
سه قلو طفل خودافکند گرانی شده است
دوش آقای نماینده به دولت فرمود :
زدی ازبس همه جا گند گرانی شده است
دوش در مجلس ارباب مشایخ دیدم
بیخ ریش همه آوند گرانی شده است
حذف شد از سبدخانه ی ما هرچه که بود
چه کنم شکر خداوند گرانی شده است
بر خلاف همه یاران که غم ما خوردند
دشمن ما شده خرسندگرانی شده است
وقت آن است که چون ما بفرستی لعنت
به شهان قجر و زند گرانی شده است
توی این مملکت بلبل و گل شکر خدا
مرگ ارزان شده هرچند گرانی شده است
از هدفمندی یارانه چو یک سال گذشت
همه دیدند هدفمند گرانی شده است
اگر اینهاست همه زیر سر استکبار
پس بسوزد پدر بی پدر استکبار.
لذت حل کردن تریاک در لیوان مشروب
گاو می داند که چون حل پهن در شاش اسبه
دوش شیخ شهر را بشکن زنان در بزم دیدم
زیر لب گفت این هم از تاثیر اکل مال غصبه
در تماشاخانه ی دنیا گروهی از ملایک
پرده ی اعمال ما را روز و شب در حال نصبه
بوسه ای دادی مرا بستی دهانم از شکایت
من به قربان بزاق تو که محکمتر ز چسبه
تا در آغوشم کشیدی سوختم جزغاله گشتم
نیست آن آغوش بل آتشکده ی آذرگشسبه
من هنرمندش نخوانم آن هنربند سخیفی
را که در بازار گیتی با هنر مشغول کسبه
ما به هر کس یا علی گفتیم تا آخر باهاشیم
گور بابای عمر اخمی که یبسه یا نچسبه.
به هم اندیشی گلهایی می اندیشم
که در اذکار شب شانه به سر
تا تجلیگه اسفار نیایش رفتند
و در آتشکده ی سهره
نمازی به تحیت خواندند
ماه در پنجره ی ذهن پرستو گل کرد
صبح از حنجره ی ترد گل یاس شکفت
و من از خانه به میخانه زدم
که از آنجا به خدا راهی بود.
بازدید امروز: 142
بازدید دیروز: 660
کل بازدیدها: 820503