ای فاطمه ! دُردانه و محبوبه ی داور
ناموس نُبی دخت نَبی همسر حیدر
در وصف عفاف تو بود آیه ی تطهیر
در شرح کمال تو بود سوره ی کوثر
بر حلقه ی دین نام رسای تو نگین است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است
***
از پرتو میلاد تو آفاق پر از نور
وز آمدنت قلب محمد شده مسرور
از دامن تقوای تو ای عصمت کبری
سر بر زده خورشید ولا در شب دیجور
در ولوله ازشوق سما است وزمین است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است
***
ای مادر شایسته ی تاریخ سلامت
فردوس برین بوسه زد ازشوق به گامت
قانون الهی شده ترویج ز سعی ات
کانون ولایت شده تحکیم به نامت
در وصف کمالات تو آیات مبین است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است
***
ای امّ ابیها که پدر گفت ثنایت
فرمود علی مدح تو و مهر و وفایت
ای روح نبی جان علی ام ائمّه
جان همه یاران ولایت به فدایت
دربرج هدی چهره ی توشمس یقین است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است
***
زهرا تو گل سرسبد باغ خدایی
کانون ادب روح شرف جان حیایی
نام تو به هر قفل فروبسته کلیداست
هر درد که ماراست بر آن دردشفایی
سررشته ی تسبیح تو چون حبل متین است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است
***
در پهنه ی توحید تو خورشید امیدی
بر کالبد دین خدا روح دمیدی
مضمون ولا بود هر آن نکته که گفتی
تائید بیانات خود از وحی شنیدی
مانند مقام تو کلام تو رزین است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است
***
ای فاطمه روشنگر آفاق هدایت
داریم دلی در گرو مهر ولایت
ما راست به درگاه تو پیشانی اخلاص
بر ما بنگر با نظر لطف و عنایت
در هر دو جهان آرزوی شیعه ات این است
عشق تو و اولاد تو سرمایه ی دین است.
به سوگت همچو ابر نوبهاران
حرم می گرید و ما و جماران
عزادار توایم ای سرو قامت
از اکنون تا به فردای قیامت
گل رخسار پوشیدی تو از ما
مگر نامردمی دیدی تو از ما؟
تو بودی یادگار پیر راحل
کجا رفتی که داغت ماند بر دل؟
امید امّت بعد از خمینی
تو بودی ای سپیدار حسینی
به دلها داشتیم امّیدواری
که با ما بود از او یادگاری
اجل امّید ما را داد بر باد
ز بیداد اجل ای داد ، ای داد
چرا ای سیّد مظلوم رفتی
امید مردم محروم رفتی؟
تو احمد بودی و محمود بودی
خدا را کعبه ی مقصود بودی
*
کجایی ای گل باغ ولایت
که مُردیم از فراق بی نهایت
بهارِ بی تو پاییز است ما را
کجا دیگر دل انگیز است ما را؟
فضای زندگانی بی تو سرد است
دل بی عشقِ احمد کوه درد است
*
تو رفتی ، با که راز دل بگوییم
دریغا بوی گل را از که جوییم؟
مگر دیدی تو از ما بیوفایی
که رفتی ای شمیم کربلایی؟
*
به دیده اشک و بر دل داغ دارم
به سودای رخت ره می سپارم
نمی دانم کجایم ، کیستم من
تو پنداری که دیگر نیستم من
همی می پویم و می گویم ای داد
تو رفتی ، آرزوها رفت بر باد:
«به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم»!
قاتل «شادی و لبخند »گرانی شده است
تلخ تر از سخن پند گرانی شده است
روی دلهای جماعات بشر افتاده
غصه چون کوه دماوند ، گرانی شده است
داد بحران تورّم به زنان یائسگی
بیخ مردان وطن کند ، گرانی شده است
مادری روسری و چادر خود برد به کار
عوض پوشک فرزند ، گرانی شده است
هاتفی گفت : ز تأثیر گرانی اینجا
در بخارا و سمرقند گرانی شده است
روغن و بنشن و چایی و برنجم همه رفت
پیش دست پدر قند ، گرانی شده است
گوشت از مطبخ ما رفت ،چه قرمز چه سفید
همسرم گفت به لبخند : گرانی شده است
اعتراضم چو به بقّال رسید ، از سر غیظ
گفت : نرمت بشود دند ، گرانی شده است
ذوقشان رفت چو مرغان که برفتند از تخم
همه اقشار هنرمند...،گرانی شده است
پیر ما زیر خط فقر ز بس دید فشار
سه قلو طفل خود افکند،گرانی شده است
دوش ، آقای نماینده به دولت می گفت:
زدی از بس همه جا گند ، گرانی شده است
نیز در مجلس ارباب مشایخ دیدم
بیخ ریش همه آوند گرانی شده است
شده نایاب نخ و سوزن و مقراض و الک
تسمه و میخ و کمربند...،گرانی شده است
یک نفر از سفها اهل بکا بود و سرود:
بسکه شادی همه کردند گرانی شده است
حذف شد از سبد خانه ی ما هرچه که بود
چه کنم ، شکر خداوند،گرانی شده است
بر خلاف همه یاران که غم ما خوردند
دشمن ما شده خرسند گرانی شده است
وقت آن است که چون ما بفرستی لعنت
به شهان قجر و زند ، گرانی شده است
توی این مملکت بلبل و گل شکرخدا
مرگ ارزان شده،هرچند گرانی شده است
از هدفمندی یارانه چو یک سال گذشت
همه دیدند هدفمند ، گرانی شده است
اگر اینهاست همه زیر سر استکبار
پس بسوزد پدر بی پدر استکبار!
در یکی از روزهای پایانی فروردین 1361 پس از سپری شدن تعطیلات نوروزی ، «احمد عزیزی» به دفتر مجله ی جوانان امروز آمده بود تا همدیگر را ببینیم.بعد از صرف ناهار در رستوران روزنامه- که با سمفونی سرفه های شدید احمد همراه بود و آخر هم دلیل آن همه سرفه کردن های او را در همیشه ی دیدارها و با هم بودن هایمان ندانستم- به احمد گفتم: درویش*! تا کنون دو سه بار مرا به محضر استاد احمد فردید برده ای.اجازه بده امروز در معیت هم به دیدن استاد امیری فیروزکوهی برویم.قبول کرد و پس از تعطیل شدن اداره، پیاده از خیابان خیام به سمت بهارستان و از آنجا به دروازه شمیران و سپس خیابان زرّین نعل- که منزل استاد امیری آنجا واقع بود-رفتیم.در زدیم و استاد مظاهر مصفّا -ادیب و شاعر برجسته و داماد سیدالشعراء - در را به رویمان گشود و ما را به اتاق نشیمن استاد که دست کمی از حمام سونا نداشت راهنمائی کرد.استاد امیری بشدت سرمایی بود و با اندک نسیمی سرما می خورد و بستری می شد، لذا در آن وقت از سال هم بخاری منزلشان روشن بود.نشستیم و استاد امیری -که قبل از آن دوسه بار دیگر محضرشان را درک کرده بودم و مرا می شناخت-خوشامد گفت و حال و احوال کردیم.من که در مقابل گرما بشدت آسیب پذیرم ، داشتم هلاک می شدم که استاد امیری به دادم رسید و به استاد مصفا اشاره کرد تا از گرمای بخاری بکاهد.استاد مصفا در حالی که می گفت:این بخاری با همین میزان گرمایش تا اوائل تیرماه روشن است به طرف بخاری رفت.پس از پذیرایی با گز و شیرینی های خوشمزه ی یزدی باقی مانده از ایام عید، استاد امیری خواست تا شعر بخوانیم.من غزل بهاریه ای خواندم که استاد امیری به تشویقم پرداخت و از جمله گفت: «کاشان در همه ی مقاطع ماضیه شاعران خوب و برجسته ای داشته است...» که ناگهان عزیزی حرف استاد را قطع کرد و گفت : « الّا مقطع حالیّه! » همه جز استاد امیری بلند خندیدیم.
به یاد دارم که عزیزی هم دو غزل خواند که مورد توجه و تشویق سیدالشعراء قرار گرفت. ساعت نزدیک شش عصر بود که از منرل استاد امیری بیرون آمدیم و هر یک به سوی منزل خود رفتیم .
______________________________________________
* من اغلب احمدعزیزی را درویش خطاب می کردم. به یاد دارم روزی در خانه ی استاد فقید محمدعلی مردانی بودیم. اذان ظهر را که گفتند استاد مردانی به قصد وضو و اقامه ی نماز برخاست و خطاب به من و عزیزی گفت: وقت نماز است.
احمدگفت: - البته به مزاح - کره ! درویش مگر نماز می خواند ؟! ما آن روز نماز ظهر و عصر را به استاد مردانی اقتدا کردیم .
خاطره ای از احمد عزیزی
_______________________
به روایت : عباس خوش عمل کاشانی.
______________________
در سال های آغازین دهه ی 60 احمد عزیزی هفته ای یکی دو بار به مجله ی جوانان امروز -که من مسئول صفحات شعر و ویراستار مطالبش بودم-می آمد و وقتی کارم تمام می شد و می خواستم برای استراحت به منزل بروم با اصرار فراوان مرا یا به خانه ی استاد دکتراحمد فردید می برد تا پای درس و بحث های خشک فلسفی بنشینم - و کلی مُعذّب باشم - یا به منزل استاد علامه محمد تقی جعفری می برد تا آنجا در کنار حلقه ی درس علامه بنشینم و به قول او روحی لطیف پیدا کنم که در واقع همینطور هم بود.
یک روز در محضر استاد علامه جعفری نشسته بودیم و آن بزرگ با آن لحن دوست داشتنی در خصوص فلسفه ی اسلامی صحبت می کردند. نمی دانم چه بحثی پیش آمد که احمد عزیزی این مصراع شعر را که جزو امثال سائره است خواند :
«جایی که عقاب پر بریزد...»
هنوز مصراع دوم : « از پشه ی لاغری چه خیزد » را نخوانده بو که علامه ی جعفری فی الفور فرمود :
«عیب و هنرش نهفته باشد !»
چند نفری که حضور داشتیم - و از همه بیشتر احمد عزیزی - از خنده روده بُر شده بودیم.
همایش ملی شعر محتشم به عنوان یکی از برنامههای نخستین کنگره بین المللی محتشم کاشانی با حضور علی موسوی گرمارودی و دیگر شاعران برجسته کشور در دانشگاه کاشان برگزارشد.
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان،رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کاشان در حاشیه برگزاری این همایش در گفتگو با خبرنگاران گفت: این همایش ملی با شعرخوانی 26 شاعر ملی و کاشانی از جمله علی موسوی گرمارودی،عباس خوش عمل کاشانی ، حمیدرضا شکارسری، سعید بیابانکی،جعفر رسول زاده ، علیرضا رجبعلی زاده، علی اصغر صائم کاشانی، مهدی فرجی و حامد عسکری ، حسنا محمد زاده ،علیرضا شیدا برگزارمی شود.
مصطفی جوادی مقدم، حضور این شاعران برجسته در مقبره محتشم کاشانی در قالب بافت گشت و بازدید از آثار و ابنیه تاریخی کاشان را یادآورشد و گفت:حضور شخصیتهای علمی، فرهنگی، ادبی و هنری بواسطه برگزاری این کنگره بینالمللی فرصت مغتنمی در معرفی و شناسایی کاشان به عنوان پایتخت شعر آیینی و تبدیل به قطب فرهنگی است.
وی، با اشاره به برگزاری آیین افتتاحیه نخستین کنگره بین المللی محتشم کاشانی در ساعت 8 صبح روز شنبه 14 اسفند و برگزاری این کنگره به مدت دو روز درتالار غیاثالدین جمشید کاشانی دانشگاه آزد اسلامی این شهرستان افزود: آیین افتتاحیه با حضور رییس دانشگاه آزاد اسلامی کشور، روسای دانشگاههای آزاد استان اصفهان، امام جمعه و نماینده کاشان و سخنرانان داخلی و خارجی برگزارخواهد شد.
بهگفتهوی، بخش علمی کنگره نیز این از حضور سخنرانان و صاحبنظران برجسته داخلی و خارجی از جمله دکتر عارف نوشاهی از پاکستان، ارائه مقاله لوزانسکی از آمریکا که متاسفانه خودشان امکان حضور در این کنگره را ندارند و دکتر قیر لانگیج حجابی از ترکیه بهرهمند است.
رییس کمیته اطلاع رسانی و رسانه نخستین کنگره بین المللی محتشم کاشانی، برگزاری نشستهای تخصصی با حضور سخنرانان و اساتید مسلم آن در کشور، همایشهای کنگره از جمله همایش همایش سراسری شعر و ذکر با حضور چهرههای شاخص ملی مداحان و ذاکرین اهل بیت(ع)، برپایی نمایشگاههای آثار خوشنویسی و عکاسی با حضور اساتید کشوری صاحب فن در این رشتههای هنری، حضورتعداد زیادی از شاعران نام آشنای کشور و رو نمایی از سردیس محتشم کاشانی و نامگذاری میدانی به نام این شاعر مرثیه سرا در محله محتشم را از برنامههای پرمحتوا و کیفی کنگره طی روزهای 14 تا 15 اسفند در دانشگاه آزاد کاشان برشمرد.
جوادی مقدم،تصریحکرد: این کنگره با پنج پنل تخصصی زندگی و اندیشه محتشم کاشانی، کتاب شناسی و نسخه شناسی، هنرهای آئینی، مردم شناسی دینی و اوضاع فرهنگی اجتماعی کاشان در دوره محتشم برگزارمیشود.
وی، برگزاری همایش سراسری شعر و ذکر با حضور حاج علی انسانی و حاج غلامرضا سازگار از اساتید مسلم و برتر شعر آینی و ذاکر اهل بیت(ع) را خاطرنشانکرد و گفت: این همایش از ساعت 16 تا 18 روز شنبه 14 اسفند در حسینیه حضرت ابالفضل(ع)خیابان امام خمینی (ره) کاشان برگزارمیشود.
بهگفتهوی،این کنگره با همکاری برخی از اعضای نهادهای علمی کشور از جمله فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،اساتید ادبیات و نسخه شناسی دانشگاه های تهران، اصفهان، مشهد، تبریز، سمنان، کاشان و همدان برگزارمیشود.
جوادی مقدم،با اشاره به مساعدت سازمانها و ادارات شهرستان کاشان و همفکری و هم اندیشی با استادان صاحب فن و هنروران و دانش پژوهان در برگزاری این کنگره علمی ادبی گفت:امید است دستاوردهای این کنگره بتواند در راستای تبیین شخصیت محتشم کاشانی، شعر آیینی و هنرهای ایرانی اسلامی و معرفی کاشان به عنوان پایتخت شعر آیینی کشور گام مهم و موثری بردارد.
وی در پایان،دکتر اصغر دادبه و دکتر علی میرانصاری دو تن از مسوولان بخش ادبیات مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی را از دبیران علمی این کنگره عنوان کرد و گفت: وی در پایان با اشاره به سخنرانی دکتر فتحالله مجتبایی و دکتر علی یونسی با موضوع نقش هنر مرثیهسرایی در تعمیق مذهب شیعه در نشست دبیران افتخاری آیین افتتاحیه تصریحکرد:مراسم اختتامیه کنگره نیز با تقدیر از صاحب مقالات برتر و اهدای جوایز به آنها ساعت 10 الی 12 روز یک شنبه 15 اسفندبرگزار خواهد شد.
همایش ملی شعر محتشم از سری برنامه های نخستین کنگره بینالمللی محتشم کاشانی با اجرای رضا رفیع و تقدیر از عباس خوش عمل کاشانی به عنوان شاعر پیشکسوت دیار سهراب و کمال الملک برگزارشد.
افسوس هست ماتم نان ترس جان هنوز
خوف از فریب و توطئه ی این و آن هنوز
افساد می کنند ستم گستران غرب
بیداد می کنند فرومایگان هنوز
می خواستیم تا که نباشد دریغ هست
از دیو یادبود و ز شیطان نشان هنوز
با فتنه های دائم شیطان اکبر است
نسل بشر به زحمت و آتش به جان هنوز
در ادّعای نظم نوینش یکی نگر
محکم اساس جهل کهن در جهان هنوز
آوخ که از تهاجم فرهنگی اش به دهر
دودی رود به دیده ی هر دودمان هنوز
از آتشی که داده حوالت به باختر
یک واحه شعله زار بود خاوران هنوز
آهسته بگذرید که صیاد جورکوش
دارد هزار تیر جفا در کمان هنوز
یاران کاروان و شریکان دزد را
از جان و دل دهند برات ضمان هنوز
بر عرش می رود همه روز و شب از جفا
دود فغان و نائره ی الامان هنوز
بنگر یکی شقاوت صهیون دیو خوی
بیداد می کند به فلسطینیان هنوز
بیت المقد س است همان قبله ی نخست
در انحصار قوم جهود جبان هنوز
جلاد دیو سار به امر خدایگان
بیرون ز کام می کشد آنجا زبان هنوز
بنگر یکی به سینه ی سینا که لاله اش
با یاد هر شهید بود خونچکان هنوز
وز دود آه امت آزاده ی نبی
زنگار بسته آینه ی آسمان هنوز
افّ لک ای عنود عرب زاد دین به مزد
کاین قوم را نبهره تویی پاسبان هنوز
ابلیس را هر آینه دستی در آستین
استاده برده وار بر آن آستان هنوز
آب عرب ببردی و خاکش بباختی
مهری فحول طایفه را بر دهان هنوز
چندین هزار قاتل سوداگر شرف
از هر قبیله ای و ز هر خاندان هنوز
اندیشه می کنندو سپس شیشه می کنند
خون هزار کودک و پیر و جوان هنوز
سیلاب اشک می رود از چشم مرد و زن
دیو ستم نشسته به تخت روان هنوز
از مغز استخوان یتیمان در به در
در غلغل است دیگ ز دد بدتران هنوز
بس جوجگان که خفته به نازند وای ما
آتش زبانه می کشد از آشیان هنوز
پر بسته اند مرغ شباهنگ را و کبک
سر زیر برف برده و دل در گمان هنوز
با وعده تا به کی دل خود سبزمی کنید
جاری است خون سرخ کران تا کران هنوز
گیرم سلاح گرم نباشد به قلوه سنگ
تا فتح قدس رزم دمان می توان هنوز
هر چند کاین سران به پایان رسیده کار
سر خورده اند و بی هنر و ناتوان هنوز
آماده ی نبرد جوانان امتتند
با غاصبان سنگدل از هر مکان هنوز
از جان خود دریغ ندارند و می دهند
در راه اعتلای بهین آرمان هنوز
ایران در این مسیر جلودار لشکر است
با رهنمود رهبری کاردان هنوز
زان پیر آن مراد مهین آن درست عزم
دارد به گوش زمزمه ی جاودان هنوز
از کربلا به قدس گشایید راه فتح
کاینجاست در قلمرو بی باوران هنوز
تا در حریم مسجد الاقصی برد نماز
ره روز و شام می سپرد کاروان هنوز
بر سرنوشت قوم عرب بی تفاوتند
حکام لامروت نامهربان هنوز
با انتفاضه قهر و به صهیون در آشتی
زود است زود خاتمه ی داستان هنوز
گرگ حریص می درد آن برّگان ونیست
سگ را توان رزم به امر شبان هنوز
هشدار کانتقام بزرگی است پیش روی
در غیبت است مهدی صاحب زمان هنوز
اسلام را نکاسته خوش رقصی جهول
آن حشمت وجلالت و آن قدر و شان هنوز
فرصت حرام گشت و شکایت همان که بود
دفتر تمام گشت و حکایت همان هنوز
بی ارزشست منطق گویای «خوش عمل»
تا هست چشم بسته و گوش گران هنوز.
قدم بر دیده ام بگذاشتیّ و جا به دل داری
تو در این خانه و آن خانه حقّ آب و گل داری
فدای مهربانی های معصومانه ات گردم
که گر با دیگران گهگاه ، با من متّصل داری!
بازدید امروز: 130
بازدید دیروز: 209
کل بازدیدها: 819320