سفارش تبلیغ
صبا ویژن


به    خوزستان    سفر    کردم   که  آن  جا
جگرها      تفته    ،   صورتها    کبود است

لب    عطشان      کرخه       داغ       بسته
به    سوگش    مادران   را   رودرود است

گشودم       دیده      و        ناگاه      دیدم
که   هر   جا    آتشی    همراه    دود است

یکی   چشمم   شد   اشک  و آن  دگرخون
شنیدم      بر     لبانم     این   سرود است:

ببار     ای       ابر    رحمت   تا     نبینیم
که  کارون  خشک چون زاینده رود است!




تاریخ : سه شنبه 100/4/29 | 11:50 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


کیست   مانند    تو       هنگام      غریبی    یارم
ای   که   از جان   خودم    دوست ترت می دارم

یادگار   تو    و     یاد    تو     و     یاد  آور  تو
هر کجا   هست   عزیز است    چو  جان بسیارم

وقت   آن است    که دل   بر   سر   راهت ریزم
گاه    آن است    که    سر  در  قدمت   بسپارم

ماه   رخسار تو   روزی که شد   از پرده عیان
شب   نیامد    که   دمی    دیده   به  هم بگذارم

راحت    روح    منی ، از چه   بگویم   ترکت؟
رامش    جان    منی  ،   از چه   نباشی یارم؟

ثمر    از    نخل    ولای     تو   مرا  بخشیدند
که   به    هر    انجمنی     طوطی   شکّربارم

صبحگاهی     که      به   یاد تو   نگردد آغاز
جز شب   تیره ی     وحشت  اثرش   نشمارم

از  تو    دل بر نکنم   ور بکنم    ای    گل ناز
رود    از دیده    همه نورم    و   بر دل خارم

با تو ای همدل   و همراه  و  همآواز چه باک
گر     جهانی      همه     باشند     پی  آزارم

رخ نهفتی   ز من  و  همچو  گل چیده در آب
عکس رخسار تو    در  دیده ی   پر  نم دارم

یا ببر    یکسره   از یاد    و   فراموشم   کن
یا   بده     رخصت دیدار     فقط     یک بارم.




تاریخ : دوشنبه 100/4/28 | 11:4 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر

«من زنده ام» از شمیم بین الحرمین

وز رایحــــــــه ی   نسیم بین الحرمین

 

یارب  به قداست حــــرم  مرگی سرخ

قسمت  کـــــن  در حریم بین الحرمین.




تاریخ : جمعه 100/4/25 | 9:49 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


هم‌زمان با روز قلم گواهینامه درجه یک هنری در رشته شعر به عباس خوش‌عمل اعطا شد.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط‌عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، آیین دیدار با عباس خوش‌عمل کاشانی به مناسبت «روز قلم» در منزل این شاعر برگزار شد و گواهینامه درجه یک هنری در رشته شعر از سوی ایوب دهقانکار (مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران) به نمایندگی از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (سیدعباس صالحی) به این شاعر و نویسنده اعطا شد.

در ابتدای این دیدار عباس خوش‌عمل با اشاره به این‌که از سال 1360 در روزنامه اطلاعات استخدام شد، اظهار کرد: تا سال 1376 در کسوت خبرنگار ارشد، ویراستار، سرمقاله‌نویس، مشاور ادبی و همچنین دبیر سرویس مقالات در مجله جوانان، ادبستان و گلچرخ فعالیت و سال‌ها نیز در دفتر نشر آثار مقام معظم رهبری به عنوان ویراستار خدمت کردم. پدرم نیز قاری، استاد قرآن و مداح اهل بیت (ع) بود.

او با اشاره به این‌که دریافت این گواهینامه برایش افتخاری است، بیان کرد: اکنون در کنار ادعیه و دعا، تمام زندگی من یک لپ‌تاپ است که با آن وارد فضای مجازی می‌شوم و اگر آن نباشد نمی‌دانم در تنهایی چه باید بکنم.

عباس خوش‌عمل کاشانی در بخش بعدی این دیدار به تعریف خاطراتی از سال‌ها فعالیت خود در عرصه روزنامه‌نگاری، شعر و ادب و آشنایی‌اش با اهالی فرهنگ‌،‌ هنر و خبر پرداخت.

در ادامه این دیدار ایوب دهقانکار ضمن تبریک روز قلم بیان کرد: بخشی از شناخت شما از شعر محصول آشنایی‌ شما با قرآن است؛ خدمات شما در حوزه شعر وادبیات مشهود است و جامعه ادبی کشور به جهت نسل‌هایی که از شاعران متعهد پرورش دادید و استعدادهایی که کشف کردید، قدردان شما است.

او افزود: ما از سوی جامعه فرهنگ و ادب کشور در این‌جا حضور داریم تا گواهینامه درجه یک هنری در رشته شعر را به نمایندگی از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که به امضای ایشان، دبیر شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور و نمایندگان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، فرهنگستان هنر و سازمان برنامه و بودجه کشور رسیده است، تقدیم شما کنیم.

در پایان مصطفی راضی‌جلالی (مدیر دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی خانه کتاب و ادبیات ایران) نیز که در این دیدار حضور داشت، گفت: دلیل شناخته شدن بالای 70 درصد از شاعران متولد دهه 40 و برخی از متولدین دهه 50 عباس خوش‌عمل است. البته حتما آن‌ها خود نیز بنیه داشتند اما به‌واقع شاعران دو دهه با معرفی و همراهی او به شاعران شناخته‌شده کشور تبدیل شدند.

در این دیدار غلامرضا طریقی، رئیس بخش شعر خانه کتاب و ادبیات ایران نیز حضور داشت.




تاریخ : جمعه 100/4/18 | 5:19 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


 (1)
چو شعر آشنایی ساز کردم
دری از باغ پر گل باز کردم
نگاهم چون به چشمان تو افتاد
هوای نرگس شیراز کردم
(2)
بزن بر تار ای مطرب که مستم
بریدم از همه پیشت نشستم
بده ساقی شراب ارغوانی
خراباتی نی ام عاشق که هستم
(3)
شلال گیسوانت را رها کن
به خندیدن لب چون غنچه وا کن
سری از پنجره بیرون بیاور
مرا با دوستت دارم صدا کن
(4)
گلی دارم به دست خس نمیدم
به دست هر کس و ناکس نمیدم
خدا داد این گلم را یادگاری
خودش هم گر بخواهد پس نمیدم
(5)
عروس چشمه ی نوری عزیزم
ز شهر رنگ ها دوری عزیزم
سلیسی ، ساده ای ، گیرا و نابی
سراپا شعر انگوری عزیزم
(6)
ترنّم های باران بهاری
عروس سرخپوش لاله زاری
تو را خوانم چه ای از خوب بهتر
بگویم هر چه از خوبی تو داری
(7)
اسیر دست توفانم تو کردی
چو موی خود پریشانم تو کردی
چو برق آسمان خندیدی و باز
چو ابر تیره گریانم تو کردی
(8)
چو شدیارم در این ماتمسرا غم
نمی گیری دگر حتّی سراغم
همان بهتر نیایی دیدن من
ز دیدار تو گردد تازه داغم
(9)
شراب خوشگوار آورده ساقی
به آهنگ سه تار آورده ساقی
بخوان بلبل که در پاییز عمرم
نوید نوبهار آورده ساقی
(10)
کویر خشکم ابر نوبهاری
نظر بر من چرا یک دم نداری
هزاران لاله روید از دل من
اگر ای ابر سرسنگین بباری
(11)
بیا یاد از من خونین جگر کن
به شهر بیدلان روزی سفر کن
اگر مُردم ز بعد مرگم ای گل
غزلخوان از سر قبرم گذر کن
(12)
چراغ ازمی بده ساقی به دستم
که راه خانه را گم کرده مستم
مرا یادت نخواهد شد فراموش
به پیمانی که با پیمانه بستم
(13)
دلم تنگه هوای گریه دارم
چو بارون های های گریه دارم
به روی گونه های سردم ایدوست
همیشه ردّ پای گریه دارم
(14)
بهارا از چه رخسار تو زرده؟
لبت بی خنده،دستای تو سرده؟
مگه دژخیم خون آشام پاییز
به حصر خانگی با تو چه کرده؟
(15)
خداوندا چراغ خونه ام کو؟
شفابخش دل دیونه ام کو؟
خزونه،شور مرگامرگ گلهاس
برای زنده موندن بونه ام کو؟
(16)
دلم را آرزومند تو کردم
به نام عشق پابند تو کردم
همه گلهای باغ آشتی را
بهارآموز لبخند تو کردم
(17)
اگر باشی تو پیشم غم ندارم
به دل اندوه بیش و کم ندارم
اگر باغ بهشت من توباشی
هراسی از جهنّم هم ندارم
(18)
خزون در راهه گریون می شود گل
جگرخون و پریشون می شود گل
تموم شهرو اعلامیه دادن
که فردا تیربارون می شود گل
(19)
تو را زیبای فاخر دوست دارم
پناه هرچه شاعر دوست دارم
دل و دین مرا از من گرفتی
تو را ای عشق کافر دوست دارم
(20)
در این دنیای پر آشوب وحشی
که صف در صف بود محبوب وحشی
به آرامش که مفقود زمانهاست
تو را من دوست دارم خوب وحشی
(21)
به دریایی که موجش لاله گونه
سراسر ساحلش یک پرده خونه
نهنگ عاشقی در خوابهایش
پرستویی به پرواز جنونه
(22)
چو بلبل خوب می خواند دل من
جهان آشوب می خواند دل من
فراز شاخه ی طوبای هستی
«هوالمحبوب»می خواند دل من!
??




تاریخ : جمعه 100/4/11 | 12:12 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


معاندی  که   به   دنیا   نه   درد  دین   دارد
مگو   که    واهمه    از   روز   واپسین دارد

چو  ابلهان به  پشیزی  فروشد  ایمان    را
خوش  است  زان که  طلا داردوزمین دارد

ز عقل کاست به  قطر    شکم  اگر   افزود
که   بینوای    حقیقت  هنر  همین     دارد

دغا  و حقّه  و  تحقیر  همچنان  با  اوست
ریا   و    کینه  و    تزویر    همچنین     دارد

خبیث تر  بود  از   دیو    نزد     اهل   خرد
گرفتم   آنکه   حشم  دارد  و   نگین   دارد

اسیر  دام   جهانگیر  او  شود        فردی
که در  صراط   مُبین   دیده ی  مَبین  دارد

فریب  سفره ی الوان  او مخور  ای جان
چرا   که زهر   هلاهل   در   انگبین   دارد

سبیل ظالم ازوچرب هست و خواهدبود
که   بو   و   خاصیتی  عین   وازلین  دارد

به سوی قبله ی غربست  روی  او دائم
که  نقش مهر از  آن خاک  بر جبین دارد

در این  زمانه  که بازار شک رواج  گرفت
خوشاکسی که چو من عنصر یقین دارد.




تاریخ : چهارشنبه 100/4/9 | 10:27 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر


استاد بزرگ فریدون توللی را گربه ای به نام «پیشک» بود که به او علاقه ای زایدالوصف داشت.وقتی «پیشک» مرحوم شد من از کاشان این شعر را جهت سرسلامتی برای استاد فرستادم....فروردین ماه 1359خورشیدی بود:

????????????????????????


بیشک   آن  پیشک   فریدونی
که    ز   دنیا    برفت   اکنونی

نه شد آلوده ی عرق نه دخان
بود  از  نسل پاک   ببری خان*

هست در برزخ  وحوش  یقین
همدم     گربه های    علّیّین

تسلیت   بر تو   ای تولّلی ام
اوستاد   زمان   خل خلی ام

پیشکت  رفت و بیشکت  آزرد
غم هجران آن یگانه  که  مرد

ای پدر! بهر  سرسلامتی ات
با  رفیقان   رند     پاپتی ات

چلمین روز مرگ پیشک خان
خواهم آمدبه فارس ازکاشان

تسلیت  بر تو مرگ پیشک باد
خانه ی   نو   بر او مبارک باد!


*«ببری خان» اسم گربه ی محبوب ناصرالدین شاه قاجار است.




تاریخ : یکشنبه 100/4/6 | 10:53 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر



:::::::::::::::::::::::
* آرش شفاعی

::::::::::::::::::::::::::::

(شاعر، منتقد و روزنامه نگار. متولد 1354 در مشهد، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی و دبیر سرویس فرهنگ و هنر روزنامه قدس.)

*شاعر : عباس خوش عمل کاشانی

*عنوان شعر اول : افسون نگاه:

نمی گویم مجــالــی فــارغ از تشویش می خواهم
کــه آزار دل خــود   از تـو بیش از پیش می خواهم

به افســـون نگاهی گــرچــه مستــم کرده ای امّا
ازآن میخانه امشب یک دوساغر بیش می خواهم

بــه بغـــداد دلـــم  ای شهـــرزاد قصّه گو  امشب
تــو را افسـانـه پـردازی  محبّـت کیش می خواهم

بـه صحــرای جنــون با پـای دل از عشق آن لیلی
مسیـــری درگـریـز از عقل دوراندیش می خواهم

هیــولای هـــوس گـر  از ســـر من دست بر دارد
به شیـدایـی نشـان ازآن منِ درویش می خواهم

حضـوری از  تــو گـر روز و شبـم را نیسـت در رؤیا
به بیداری نه جزکابـوس مرگ خویش می خواهم.


*عنوان شعر دوم : بی منّت ...:

نگاهم  را  نبــاشـد  جــرأت  پــرواز  در  کویش
مگـر  دل پیش تر  از دیـده  آن جا  گام بگذارد

دل و جانم فدای چشم آهـومست آن ساقی
که  بـی منّـت  حسـابـم را کنـار  جام بگذارد!

*عنوان شعر سوم : مشق رسوایی:

طاقت از دل ، راحت از جان ، قوّت از پـا می برد
آن کـــه مـــا را  تــــا  نظـرگـاه  تماشـا می برد

تـا مگـر بـر خـاک مجنـون مشــق رسوایی کنم
دل  تپیـدنهـا  مــرا  صحــرا بــه صحــرا می برد

رونــق افــزای بســاط گل ، نــوای بلبـل است
حسن یـوسف شهـرت ازعشق زلیخا می برد.


""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
خوشحالیم که در این فرصت نقد و بررسی شعرهای دوستان نوقلم، فرصت بازخوانی شعرهایی از استاد عباس خوش عمل هم دست داد. برای شخص بنده به عنوان یکی از نویسندگان همکار سایت نقد شعر این افتخار که استاد، این سایت را مجالی برای ارزیابی اشعارشان دیده اند و به آن اعتماد کرده اند، باعث خوش وقتی است و بی شک دیگر همکاران «نقد شعر» نیز از این اعتماد و محبت به خود می بالند.
قبل از پرداختن به شعرهای ایشان، می خواهم به دوستان نوقلم و تازه آمدگان در عرصه ی شعر این مطلب را یادآور شوم که باید با روحیه ای همچون «خوش عمل» داشته باشند و از نقد و داوری پیاپی شعرهایشان نترسند. شعر از زمانی که بر کاغذ نوشته شد، موجودیتی خارج از اراده ی نویسنده اش دارد. کمااینکه منتقدان امروزین هر متنی حتی متن های غیرنوشتاری را نیز مشمول این حکم می دانند و چنان که لابد شنیده ایم از «مرگ مؤلف» سخن می گویند. این به آن معناست که مؤلف زمانی که متن را نوشت، اراده ی خود را به خواننده تسلیم می کند و به مواجهه ی مخاطب با متن چشم می دوزد. این مواجهه می تواند درس های بسیاری برای مؤلف داشته باشد، به این معنا که مؤلف در داوری های پی در پی مخاطبان( با هر سطحی از اطلاعات و دانش ادبی) می تواند منظرهایی تازه از اثر خود را کشف کند که حتی خود او نیز به آن ها واقف نبوده است. این مواجهه بخصوص برای شاعر تازه کار اهمیت بسیاری دارد چرا که به او یادآور می شود که کجای راه را درست رفته است، کجای راه را اشتباه پیموده و میزان همپوشانی ارتباطی او و مخاطبش چقدر بوده است.
با این توصیه به شاعران جوان برای درس گیری از رفتار نقدطلبانه ی شاعری پیشکسوت، اگر نگاهی به سروده های آقای خوش عمل بیندازیم، متوجه می شویم که با یک شعر کامل و دو نیمه شعر رو به روییم. به نظر می رسد شاعر هنوز قلم ختام بر شعرهای دوم و سوم نگذاشته است و مخاطب هنوز منتظر اتفاق هایی در شعر است که نیفتاده است. کاش شاعر فرصتی کند و این دو شعر را نیز تمام شده و بازنوشته برایمان بنویسد تا از کلامش بهره بیشتری ببریم.




تاریخ : چهارشنبه 100/4/2 | 7:59 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر