بـــه پـــادشــــاه ولایـــت ارادتـــش کــی بود
کسی که دغــدغـــه اش نـان گنـدم ری بود
به بــــزم نـــور و صفـــا ره نمـی بــرد رنــدی
که همـــدم شـب و روزش پیـالـه ی می بود
نمــی رســـد بــه چمنـــزار سبــــز فروردین
دلـی کــه وقـف نفــس هـــای آذر و دی بود
به ســوگ شــاه شهیــدان حسیــن ثـارالله
روان ز دیـــده مــــرا اشک هــا پیــاپــی بود
ســری کـه ســـروری هـر دو عالمش دادند
ز دشت مــاریــه تــا شـــام بـر سـر نی بود
نـداد جــرعــه ای از آب ، دشمنش هـرچند
کــه آب هــای جهــان مهـــر مـــادر وی بود
شد اهل بیت کسی تشنه و گرسنه اسیر
که بنــده ی کرمش صـد چـو حاتم طی بود
از ایــن حدیث گـدازنـده روز و شـب دل من
گهی در آتـش و گه گرم نـالـه چون نی بود.
هزار مرتبه گفتیم : یا حسین شهید
و یک دقیقه نبودیم با حسین شهید
امان ز غفلت ما شمرهای بالقوّه*
که داده ایم به سرنیزه ها حسین شهید
برای گوش دل ما چقدر سنگین است
ندای حق طلب کربلا حسین شهید
فدای زائر بی برگ بوریا پوشی
که گفت با نفس بی ریا حسین شهید
به حقّ حضرت عباس و مشک و تیغ و علم
به حقّ زمزمه ی یا اخا حسین شهید
به حقّ زینب و آن او ج استقامت و صبر
به حقّ حرمت خون خدا حسین شهید
دهاد بر همه ی ما شفا خدای حسین
دهاد بر همه ی ما صفا حسین شهید
برات معرفت کربلا و عاشورا
دهاد بر همه ؛ ما و شما حسین شهید
مکن غلوّ و به تحریفها مزن دامن
که شکوه دارد از این ماجرا حسین شهید
به دوزخیم چو نفرینیان وادی طف
بر ای ما نکند گر دعا حسین شهید
چه قرنها که گذشت از قیام عاشورا
هنوز فاصله داریم تا حسین شهید.
*تعبیری از آیت الله العظمی بهجت که فرمود«...ما همه شمرهای بالقوّه ایم!»
بهار آمد و گل در چمن قیام نکرد
پرنده در گذر لاله ازدحام نکرد
هزار هر چه غزل گفت ناتمام گذاشت
کلاغ پیر به گنجشکها سلام نکرد
شراب را که ثواب است با تو نوشیدن
به حیرتم که چرا پیر ما به جام نکرد
مرا به بوسه ای از لعل خویش مهمان کن
که این معامله را شرع هم حرام نکرد
دلم خوش است به داغ فراق و صحبت او
مرا به حسن تو گر عشق همکلام نکرد
خوشم که در گذر از کوچه های بدنامی
خیال وسوسه بارم صدا به نام نکرد
خطا به غمزه دلم را حقیر زهد نساخت
هوس به عشوه دلم را اسیر دام نکرد.
دریا به غدیر آمد برخیز و ره غم زن
سرمست و غزلخوان شو دستی دوسه برهم زن
گر ریخته بر جانت غم آتش نمرودی
بر شعله ی جان آبی از رطل دمادم زن
در ملک ولا آنک بر پاست علم بشتاب
بر سرو روان خود زان سلسله پرچم زن
با اهل دلی بنشین در جمع خداجویان
بیتی دوسه انشا کن وز مدح علی دم زن
در دامگه عنصر گر مانده ز رفتاری
بر خنگ طرب بنشین رو بانگ بر ادهم زن
از رتبه ی لاتلقوا چون رخت فرا بردی
بر تهلکه ی جانت صد ضربه ی محکم زن
نفی ات چو مسلّم شد اثبات پدید آید
هستی اگرت باشد بر لا و لن و لم زن
اعراض و جواهر را یکدم به کناری نه
نقش خفی از وحدت بر لوح معظّم زن
گر پای طلب داری با شاهد بازاری
بخرام به گلزاری دم از غم دل کم زن
مولا چو تو را خواهد چشم از همه عالم پوش
ساقی چو تو را جوید پا بر سر عالم زن.
هر آن کو شیعه ی آل علی بود
به هر عهدی نیازش بر ولی بود
اطاعت هر که از امر خدا کرد
نبی را نیز بر خود مقتدا کرد
پس از آن از اولی الامرش اطاعت
مسلّم هست و واجب همچو طاعت
به اسلامی که آیین رشاد است
اطاعت از ولی زادالمعاد است
«ولی» از بعد خاتم ، حیدر آمد
اولی الامر این و آن پیغمبر آمد
به آیین محمد ( ص) داد رونق
که هم حق بود با او ،هم وی از حق
بس آیات مبین بر احمد راد
خدا در شأن و تأییدش فرستاد
به رمز و راز حق آگه علی بود
که خود مفهوم سرالله علی بود
اگر خواهی به شأنش گردی آگاه
شنواز مصطفی «من کنت مولاه...»
سریر «هل اتی» را میر مولاست
طریق «انّما» را پیر مولاست
چو از حجّ وداع آمد پیمبر
فرا شد در غدیر خم به منبر
به دستش دست حیدرحق نشان شد
«یدالله فوق ایدیهم» عیان شد
ندا در داد خیل مسلمین را
بزرگان و هواداران دین را
که ای جمعیت حاضر به غائب
رسانید این پیام و رأی صائب
که بعدازمن علی سالاردین است
امام است و امیرالمؤمنین است
شد آنگه وحی بر طاها و یاسین
که هذاالیوم اکمل شد تو را دین
شدند از این بشارت جمله خوبان
ثناگو ، دست افشان، پای کوبان
ملایک نیز غرق شادمانی
به لبهاشان سرود آسمانی.....
ز فضل خود خدا فرمود اعطا
علی را همسری مانند زهرا
چو اخترها پدید آیند جاوید
کنار ماه ، رخشان کرد خورشید
محمد (ص) را اگر مولا وزیر است
بتولش مایه ی خیر کثیر است
از آن میر و از آن کوثر پدیدار
به اعصار و قرون گردید انهار
چه انهاری ! سراسر نور جاری
به دورانها صحاری در صحاری
به لوح هستی آدم نوشته
به سر خطّ جلی کلک فرشته
دلی کز مهر زهرا منجلی شد
سزاوار تولای علی شد
چو مستظهر به مهر آن دو نورم
ازآثام و پلیدی ها به دورم
به دوران فخر باشد خوش عمل را
که مدحتگوی مولا هست و زهرا.
بازدید امروز: 147
بازدید دیروز: 209
کل بازدیدها: 819337