سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خورشید نهان در ابر، خفّاش ز بند آزاد
شب بود ، شب ظلمت ، شب بود ، شب بیداد

ابرار حقیقت بین ، افسرده دل و غمگین
اشرار تباه آیین ، بیگانه ز غم ، دلشاد

شیطان خطا پیشه ، پیوسته در اندیشه
تا بر کند از ریشه ، آن سرو خوش آزاد

هم آیت یزدان را ، آتش فکند در جان
هم خرمن ایمان را ، یکباره دهد بر باد

شب بود ، شب ظلمت ، ایمان همه جا محکوم
شب بود ، شب ظلمت ، حاکم همه جا الحاد

آن شام که پاداشن ، بگرفت از اهریمن
با کشف حجاب زن ، جرثومه ی هر افساد

سرهای جوانان را ، کردند هدف آن شب
کارباب مشایخ را ، عمّامه ز سر افتاد

بگذاشت کله بر سر، ایرانی و ایران را
قانون دخالتها ، کز خارجه شد امداد

پرورده ی استعمار ، سرکرده ی دزدان شد
تا آن که هجوم آورد ، بر قافله ی ارشاد

در گوش دل این پیغام ، آورد مگر آن شام
کز خاطره ی ایام ، اینت ز قلم افتاد:

کآغاز قیام ما ، از مسجد و منبر بود
آغاز شد این نهضت ، از مسجد گوهرشاد

پاسی چو گذشت از شب ، یلدا شب ظلم آیین
از روزنه نوری تافت ، خورشید به در استاد

ناگاه ز قم مردی ، برخاست علی صولت
تا دست ستم بندد ، چون غنچه دهان بگشاد:

کای خلق به پا خیزید ، صد شور برانگیزید
با ظلم درآویزید ، تا محو شود بیداد

بر پای شما تا کی ، زنجیر ستمکاران؟
بر نای شما تا چند ، سرنیزه ی استبداد؟

امّت چو امامش را ، دریای خروشان دید
چون موج به جوش آمد ، چون سیل به راه افتاد

بر پنجره ها تابید ، تا نور از آن خورشید
از حنجره ها رویید ، صد شاخه گل فریاد

ایام حوادث را آبستن و دنیایی
در فکر که این مادر ، آینده چه خواهد زاد؟

شب بود ، شب ظلمت ، کز حنجره ها گل کرد
آوای خوش تکبیر ، تکبیر خوش میلاد

کایام بزاد اکنون ، فرزند قیام ایدون
در ماه جهاد و خون ، در پانزده خرداد

با حیله ی اهریمن، تبعید چو شد خورشید
آن جلوه ی یزدانیش ، هرگز نه برفت از یاد

بس لاله که پرپر شد ، از جور تبهکاران
وز تیشه ی جلادان ، بس سرو ز پا افتاد

از پانزده خرداد ، تا بیست و دوی بهمن
از دور بشارتها ، بر اخترکان خور داد

شیطان چو فنا گردید ، خورشید هم از تبعید
آورد گل امّید ، در وقت خوش میعاد


***

یاد آن مولای نورانی  بخیر
یاد خورشید جمارانی بخیر

کاشکی روح خدا معنای نور
داشت این ایّام بین ما حضور

مهر عالم‌تاب آزادی کجاست؟
رهروان عشق را هادی کجاست؟

ای خمینی آفتاب بام دل
ای تو در آیین ما همنام دل

مهربانی های نابت را سلام
تا قیامت انقلابت را سلام

از تو یاد و یادگاران زنده است
تا ابد نام جماران زنده است

مست از پیمانه‌ی عشق توایم
تا مقیم خانه‌ی  عشق توایم

خنده‌ی گل نذر لبخند شماست
هر چه عاشق آرزومند  شماست

مردی و مردانگی را آیتی
لشکر حق را تو نقش رایتی

یوسف مصر ملاحت جز تو نیست
مهر جانبخش هدایت جز تو نیست

نور باران تا به روز محشر است
مضجع پاکت که جنّت‌منظـر است

یاس از عطر تو گر با خود نداشت
در حریم عشق کی پا می‌گذاشت

ما نه اهل کوفه‌ایم ای مقتدا
گر علی تنها بماند وای ما

با تو بر آن عهد و پیمان نخست
ما وفاداریم با عزم درست

از تو و از آرمان‌هایت جداست
با علی هرکو نپوید راه راست

راه تو راهی است روشن کورباد
دیده‌ای کو بسته بر این نور باد

کاروان عشق را رهبر علی است
از شما امروز یادآور علی است

با تو هرکس داشت قلب منجلی
می‌کند امروز اطاعت از علی

از علی آموختیم اخلاص ناب
در مسیر نور بار انقلاب

دائم از رهبر حمایت می‌کنیم
پاسداری از ولایت  می‌کنیم.




تاریخ : یکشنبه 101/3/15 | 5:12 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر