سفارش تبلیغ
صبا ویژن


آن زن خطیر بود    که می فرمود    ، در خاطرم خطور ندارد مرگ
جایی که   با غزل نفسم جاریست    ،پروانه ی عبورندارد مرگ

تا زنده ام به کسوت درویشی،دورازمن است ننگ بداندیشی
سرمستم از ترانه ی بی خویشی،راهی مگربه گورندارد مرگ

تا داده ام جزای بدی   نیکی    ،  بی وحشت از تلافی تاریکی
حتی   به من     گرایش و نزدیکی  ،    از قرنهای دور ندارد مرگ

با هر غزل   به سبک   اهورایی ، با رنگ و بوی تازه ی نیمایی
اهریمن است   و حسرت تنهایی ، جز دیدگان کور ندارد مرگ

در بیت بیت    هر غزل نابم  ، از بس    چراغ عاطفه می تابم
شور «حیات طیّبه» می یابم  ،  آنجا که  درک نور ندارد مرگ

هردم«خطی زسرعت وازآتش»،بارنگ اشتیاق رقم می زد
بر هر ورق ز دفتر عمر من   ،   کاینجا     دل حضور ندارد مرگ

هشتادوهفت سال شکیبایی ،درخانه ای به وسعت شیدایی
آموخت   بر سریر    توانایی   ،    آخر مرا  که زور ندارد مرگ

مردآفرین زنان دیارم را ،از من وصیت    این که به صد معنا
وقتی عفاف  باشد و استغنا ،در خانه ای ظهور  ندارد مرگ.




تاریخ : شنبه 102/5/28 | 7:31 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر