ز باغ و راغ جهان بار و بر نخواسته اند
جماعتی که حضر در سفر نخواسته اند
کم از فرشته نباشند عارفان صدیق
که جز متاع بلا بیشتر نخواسته اند
ز برق تندتر آن جمع بگذرند از خویش
که استفاده در این رهگذر نخواسته اند
به جنگ اهرمن نفس سالکان طریق
وفا ز خنجر و لطف از سپر نخواسته اند
منادیان حقیقت شعار کوی حبیب
مگر برای فدا جان و سر نخواسته اند
چو شیر باش که دریادلان وادی عشق
برای خویش سفر بی خطرنخواسته اند
به زیرسایه ی طوبی مقام آن جمعی است
که از نخیله ی دنیا ثمر نخواسته اند
به زهد خشک نبخشند آن جماعت را
که نان و نام به دامان تر نخواسته اند
به شر و درد و بلا مبتلاست جامعه ای
که خیر و شادی نوع بشر نخواسته اند
هنراگرکه تو راهست «خوش عمل» بنما
که قدر پور به فضل پدر نخواسته اند.
بازدید امروز: 144
بازدید دیروز: 213
کل بازدیدها: 823493