ای که دل من توی دام تو مث پوپکی اسیره
یه کاری بکن پرنده ی من زندگی کنه نمیره
چی میشه اگه پوپک دلم با ترانه ی رهایی
توی آسمون مث قدیما بی بهونه پر بگیره
یه کاری بکن که پوپک زار و خسه
روز و شب به یاد خاطره هاش نشسه
نه نوازشی نه محبتی نه یاری
گریه می کنه با بال و پر شکسه
***
زندگی براش یه جهنمه وقتی که نباشه پرواز
دیگه جلوه ای نداره براش روزگار بی همآواز
همه آرزوش که رها بشه از تو این فضای بسه
داره می بینه تو شبای خود خواب قفس شکسه
پوپک دلم همه آرزوش همینه
که تو آسمون رها شدنو ببینه
رو ستاره ها آشیونه ای بسازه
تا خدا بره پیش پریا بشینه
***
دس مهربون یه کاری بکن که پرنده پر بگیره
نکنه یه شب توی این قفس با آرزوهاش بمیره
یه کاری بکن که پوپک من نداره هوای موندن
واسه او بگو یه ترانه ای برای دوباره خوندن
دس مهربون یه کاری بکن که دیره
یه کاری بکن پوپک دلم نمیره
مث قدیما داره آرزوی پرواز
دیوونه میشه اگه بال و پر نگیره.
بازدید امروز: 260
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 825330