با همه دلبستگی هام
میرم از این خونه بیرون
طاقت موندن ندارم
با تو هستم
لیلی گم کرده مجنون
***
میرم از این خونه بیرون
سینه مالامال غمها
می برد با خود مرا تا
اوج رویا
اسب زرین یال غمها
***
کوله باری از خودم پر
روی دوشم
می گریزم دست خالی
مونده از من چند شعری
تلخ و شیرین
یادگاری این حوالی
***
میرم از این خونه بیرون
رو غرورم پا بذارم
بدرقه م نکن با چشمات
که می ترسم
باز دلم رو جا بذارم
***
من کی هستم؟من چی هستم؟
ناگزیری در گریزم
تا نگیرد رنگ عشقی
بی محابا
با دل خود می ستیزم
***
گردبادم می گریزم
از خود و از سرنوشتم
قصه ی تنهایی هامو
یادگاری
رو غبار در نوشتم
***
در مسیر رفتن من
شبچراغی نیست روشن
در حریم سینه امشب
از غم تو
غیر داغی نیست روشن
***
در غروب جاده اسبی
دور میشه با سواری
بعد از اون می مونه برجا
گنگ و مبهم
طرح مردی در غباری.
بازدید امروز: 386
بازدید دیروز: 511
کل بازدیدها: 820087