هر که از مائده ی توپ جدا افتاده ست
دور از لقمه ی جانبخش صفا افتاده ست
بر سر سفره ی توپند بزرگان جهــــــان
خوان قسمت بنگر تا به کجا افتاده ست
در گلستان جهان چون گل توپی نشکفت
گره ها یکسره در کار صبا افتاده ست!
زآشیان دل سرگشته ی ما طایر تـــــوپ
زود پروازتر از رنگ حنا افتاده ست !
فوتبال آن که ندانست چو خیل شعرا
حافظ ار بود به گرداب بلا افتاده ست
وان که با نابلدی توپ به دستش بگرفت
همچو کوری است که همراه عصا افتاده ست
فخر کن بر همه عالم اگر از گردش چـــــرخ
توپ با شوت تو دروازه گشا افتاده ست
فوتبال است که تاج سر شاه است و گدا
هر که این را نپذیرد به خطا افتاده ست
شکرلله کـــه تا جــــام جهــــانی رفتیــم
جام جم بشکن اگر قسمت ما افتاده ست.
بازدید امروز: 96
بازدید دیروز: 151
کل بازدیدها: 823596