گر ببندی در به رویم تا در دیگر زنم
حاش لله گر ز استدعا در دیگر زنم
من که سرمست می وصل توام قسمت مباد
کز برای جرعه ای صهبا در دیگر زنم
در پناهم گیر و بنشان چون طفیلم در حریم
در حرم مپسند ای مولا در دیگر زنم
جنّت الماوای عشقت را گر امـــروزم مقیـم
دوزخم ماوا اگر فردا در دیگر زنم
ای مرا گنج قناعت داده شــرمم بـــاد اگــر
با عبـــور از روح استغنا در دیگر زنم
حسبی الله گو به الفاظ دعایم دور باد
گر به حسب نفس در معنا در دیگر زنـم
مرغ دست آموز این بامم به آب و دانه ای
دل نمی بندم که بی پروا در دیگر زنم
گرزیانم سودوگرسودم زیان درعشق تست
می پذیرم کی در این سودا در دیگر زنــم
رنگ بی رنگی خلاف صبغةاللهی نبـــود
خوی طاووسی ندارم تا در دیگر زنم
مرغ آهم بر ستیغ قاف قرآن لانه کــــرد
دور باد از من که چون عنقا در دیگر زنم
عفو فرما گر ز غفلت بر زبان آمــــد مـــرا:
یا درم بگشای بر رخ یا در دیگر زنم.
بازدید امروز: 123
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 821958