چند روز پیش در مراسمی از هنرمند ارجمند وفرهیخته و دوست عزیز روزگار جوانی من در روزنامه ی اطلاعات یعنی آقای محمدحسین جعفریان تجلیل شد.جعفریان هم شاعر و نویسنده ی توانایی است و هم در کارگردانی و تهیه کنندگی و عکاسی و چندین فن و هنر دیگر جزو سرآمدان است.در محفلی دوستانه (تشکیل شده در دنیای مجازی) دوستان شاعر جعفریان به مناسبت بزرگداشت او اخوانیه های منظوم به طور فی البداهه سرودند. این دوستان عبارت بودند از دکتر علیرضا قزوه - عبدالرحیم سعیدی راد و ارادتمند همگی شما.ذیلا اخوانیه ی من تقدیمتان می شود با این توضیح که آن دو دوست دیگر ردیف در شعرشان را «حسین جعفریان» قرار داده بودند و من نام کامل یعنی «محمدحسین جعفریان» را.اهل فن می دانند که چه سخت است با ردیف نام کامل «محمدحسین جعفریان» شعر گفتن.العاقل یکفیه الاشاره.... واما شعر من:
دوش رفتم به مسجد کابل
با محمد حسین جعفریـــــــــان
دیدم آن جا نوشته بر محراب:
یا محمد حسین جعفریــان
یکّه خوردم من و ز حیرت خورد
جا محمد حسین جعفریــان
رفت همچون شکر که درتیزاب
وا محمد حسین جعفریــان
گفت با خشم پیرمردی زشت
را محمد حسین جعفریـــان
تو نوشتی چنین؟ بگفتا پیـــر :
ها ! محمد حسین جعفریـان
گوش اوراچو اسکناسی کرد
تا محمد حسین جعفریـــــان
ریختند آن زمان سه تن به سرِ
ما - محمد حسین جعفریـــــان
میزدندش به چوب شد مجروح
تا محمد حسین جعفریـان
نفس آهسته میکشیدونداشت
نا محمد حسین جعفریان
چه حکایت کنم که خودرا داد
گ... محمد حسین جعفریان !
من قسر درشدم زورطه و داد
پا محمد حسین جعفریــان !
بازدید امروز: 275
بازدید دیروز: 384
کل بازدیدها: 821020