حاجی مستکبر از بیت خدا برگشته است
تا صفا رفته ست اما بی صفا برگشته است
گاه رفتن ظاهرا بیگانه با تلبیس بود
حال با ترفند ابلیس آشنا برگشته است
سال ماضی عمرخود را صرف حجّ عمره کرد
حالیا از حجّ واجب بی نوا برگشته است
نغمه ی لبّیــــک اللهّم لبّیکــــــش به لــــب
بدتر از هر آدم پـــــــر مدّعا برگشته است
بود در بیت الحرام دوست ذکرش یاربا
بی جهت نبود که مشتاق ربا برگشته است
تا مس خود را کند از کیمیای دوست زر
رفت و اینک ازپی جمع طلا برگشته است
انتفاعی جز نمود ساق بلقیسش نبود
این سلیمانی که ازملک سبابرگشته است
دربیابان چون بشوق کعبه گامی برنداشت
خورده ازخار مغیلان پشت پا برگشته است
در مسیـــــر«لیس للانسان الا ما سعــــی»
سعی ها فرموده باسوغاتها برگشته است
روزوشب وردزبانش لفظ من من من منست
این جلیل القدر کز کوی منا برگشته است
سعی در دوشیدن مخلوق دارد روزوشب
بانصیبی عمده از سعی صفا برگشته است
گر چه قبلا باسخاوت بود اما زین سفــــــر
نرگدا همچون گـــدای سامرا برگشته است
قدر یک انگشتدانه معرفت در وی مجــــــو
بینوا گویی از استخر شنا برگشته است
ازخدا برگشتگان را کارچندان سخت نیست
سخت کار او بود کز او خدا برگشته است
خوش عمل ممنون آن حاج عزیزم هاج وواج
کوپس ازسوءالقضاحسن القضابرگشته است.
بازدید امروز: 128
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 821963