حلالم کن اگر دیــــدی بد از من
اگر گاهی خطایی سر زد از من
مبادا آن دل نــــازک خیـــالت
برنجد ، خون شود یا لرزد از من
دریغ ای گل مکن در باغ هستی
تبسمهای ناب ســـرمد از من
به جانم گر کنی هر لحظه نفرین
سزایم تا که شر می زاید از من
اگر پاداشن افرشتــــه از تـــو
اگر پادافره اهـــریـمن از من
به جبران دلی کآزردم از تــو
تو را هردم دعـای بی حداز من
به جز سرمایه ی عشق تو در دل
چه کالایی دگر می ارزد از من؟
سزایم تا ابد شرمندگی بـــاد
اگر راه محبّت شد سد از من
به راهم دستگیری شاید از تو
به پایت اشک حسرت بایدازمن.
بازدید امروز: 176
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 822011