ای کبوتر سپید سینه سرخ
یک نفس برای من بخوان
در ترانه های جان شکار تو
راز جاودانگی نهفته است
می رسد بهار و هیچ شاعری هنوز
جز تو
-شعر قابلی برای او نگفته است
*
ای کبوتر رها در آسمان
کاش چون تو بودم از قفس رها
مثل روحواره ای که بال می کشد
بر فراز کوهها و درّه ها
در بهار پابه راه آشنا
*
ای کبوتر سپید سینه سرخ
کاش چون تو نور
-این همیشه پاک را
مثل می ز جامهای آسمان
می گرفتم و به نوش نوش جاودانگی
جار می زدم
بق بقوی عشق را
جار از بهار تا بهار می زدم
*
ای کبوتر سپید سینه سرخ
کاش چون تو شادمان ، گذشته را
می زدودم از مسیر خاطرم
کاش باد دوره گرد
با نثار عقد شبنم سحر
زینتی چنان که داده شهپر تو را
می فزود بر پرم
کاش مثل نغمه های تو
نغمه های من
بر فراز باره ی زمین
نذر کوه و جنگل و صحاری غریب می شدند
*
ای کبوتر سپید سینه سرخ
نغمه سر کن و ملال خاطر مرا
منتشر کن از فراز آسمان
گوش جان سپرده ام به آنچه خوانده ای
در بهار جاودان
پیش من اگر نمانده ای
ای کبوتر سپید مهربان.
بازدید امروز: 213
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 822048