*اشاره:
غزل زیر یک عاشقانه ی قدیمی است که تاریخ سرودنش 31فروردین ماه 1354شمسی است.آن زمان ارادتمند جوانی 17 ساله ودر اوج هیجانات روزگار زودگذر جوانی بودم.به یاد می آورم که رئیس انجمن ادبی صبای کاشان استاد فقید مصطفی فیضی که از نوادگان فاضل و ادیب و شاعر ملا محسن فیض و ملاصدرامحسوب می شد بیتی معروف را به اقتراح گذاشته بود:
اختیاری داشتم دل دادم و دلبر گرفتم
حالیا دل بر گرفتن را ندارم اختیاری
در جلسه ی بهاری انجمن صبا که در باغشاه فین کاشان برگزار شده بود شاعرانی که بر اساس بیت مذکور شعر ساخته بودند آثارشان را خواندند.من هم که جوانترین عضو انجمن به شمار می آمدم این غزل را با آب و تاب فراوان دکلمه کردم و در رای گیری اعضای انجمن نفر دوم شدم.به یاد می آورم کسی که رتبه ی نخست را به خود اختصاص داد استاد فقید احمد سهیلی خوانساری بود که دوسه هفته ای مهمان انجمن ادبی صبا بود.جالب است بدانید که نفر سوم شاعر امی طنزپرداز روانشاد سیدرضا محمدی نوش آبادی بود که شعری فکاهی سروده بود.اینک غزل مورد بحث را صرفا به عنوان خاطره ارائه می دهم .از بیب بیت غزل می شود فهمید که جوانی در ابتدای راه تا چه اندازه تحت تاثیر زبان و نگرش انجمنهای سنتی ادبی بوده است:
برده دل از من نکو رو دلبری زیبا نگاری
سروقد ابرو کمانی نوش لب گلگون عذاری
چشم آهو نازکی سیمین بری شور آفرینی
فتنه ای گیسو کمندی مه جبینی طرفه یاری
می فریبد می نوازد می خرامد می گدازد
عاشقان را با پیامی سرخوشان را با شراری
بی وجود روی ماهش نیستم تاب و توانی
با وجود گاه گاهش نیستم صبر و قراری
روزگارم را سیه کرد از سر زلف سیاهش
گر چه بی وصلش ندارم بهتر از این روزگاری
از قضا خواهم که باشد برمنش هردم عبوری
وز قدر خواهم که افتد با منش بوس و کناری
ناصحم گفتا ز عشقش تا که بتوانی حذر کن
تاب مهجوری نیاری طاقت دوری نداری
گفتمش با خشم: بیدل را به دلداری چه نسبت؟
گفتمش با اخم: بی غم رابه غمخواری چه کاری؟
وعده ی شرب طهورم می دهی در هر نشستی
مژده ی حور و قصورم می دهی با هر گذاری
تا که مل باشد به ساغر جان نمی بازم به آبی
تا که گل باشد به گلشن دل نمی بندم به خاری
اختیاری داشتم دل دادم و دلبر گرفتم
حالیا دل بر گرفتن را ندارم اختیاری
«خوش عمل» امروز طرحی نو درافکن تا بمانی
ور نه فردا از تو ماند نقش سنگی بر مزاری.
بازدید امروز: 363
بازدید دیروز: 209
کل بازدیدها: 819553