یا امام الجواد ادرکنی
یا شفیع المعاد ادرکنی
جانشین سزای پیغمبر
مذهب شیعه را نهم رهبر
در بلاغت چو حضرت مولا
در فصاحت یگانه چون زهرا
صاحب حکمت خدادادی
علم را بحر و حلم را وادی
اختر تابناک برج ولا
راهیان را به نورداده صلا
روشنی بخش عالم امکان
که نگنجیده درزمان ومکان
قرّةالعین دلگشای رضا
قوّةالظهر اولیای خدا
نورباران مدینه از قدمت
وزحضور وجودبی عدمت
شده بیت الرضاچوخلدبرین
از نفسهایت ای شریفترین
گام تا در بسیط خاک زدی
جهل راضربه ی هلاک زدی
ذات حق رابه اقتضای کمال
بودی آیینه ی جلال وجمال
علم دین را سرآمد اوتاد
شرح عهدین رامهین استاد
بهره مند از علوم قرآنی
نکته سنج وبلیغ و برهانی
معرفت راچوچشمه از صافی
نور چشم رجال اعرافی
از تو در اهتزازبیرق حق
آمد ای آفتاب مطلق حق
علم وحکمت اگرنه زان توبود
کمترین ریزه خوارخوان توبود
ز علوم تو مات وسرگردان
چه افاضل چه دانشی مردان
ز تسلط که داشتی به کتاب
علمای سلف هماره مجاب
عقلشان درشگفت وحیران بود
«ابن اکثم»یکی از آنان بود
در جوانی چو پیر فرزانه
صاحب منطق حکیمانه
فکر بکر توعقده ها که گشود
همه از پرتو امامت بود
پایه ی دین احمد از تو قوی
وارث علم و بینش رضوی
دل چو بر مهر عارضت بستیم
به ولای تو از بلا رستیم
ای جوادالائّمه از کرمت
قسمتم کن زیارت حرمت
دل شیدای من به سینه مدام
همچو مرغی که اوفتاده به دام
آرزو داشت تا پرنده شود
دولت وصل را برنده شود
به سر تربت حسین رود
پر گشاید به کاظمین رود
با سکوت و سکون مصاف کند
دور قبر تقی طواف کند
سوزد آنجا چو شمع وآب شود
تا دعاهاش مستجاب شود
برسان ای خدای من چندی
آرزو را به آرزومندی
رفت عمری که در مقابل من
سوخت در حسرت تقی دل من
«خوش عمل»کی شودرسد به مراد
دل من جایگاه عشق جواد.
بازدید امروز: 447
بازدید دیروز: 209
کل بازدیدها: 819637