*نقل خاطره ای از قیصر امین پور.....
در یکی از جلسات شعر دورهمی حوزه ی هنری وقتی نوبت شعرخوانی به قیصر رسید غزلی خواند که بیتی از آن چنین بود:
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم :تو را دوست دارم...
شاعر فقید استاد محمدعلی مردانی پس از خواندن غزل بر بیت مذکور اشکال وارد کرد و گفت:جناب قیصر عزیز!شما بایستی ردیف را جمع بیاورید ؛ یعنی بگویید:تو را دوست داریم.قیصر امین پور مثل همیشه فقط لبخند زد و چون کس دیگری ابراز نظر نکرد من گفتم:
جناب استاد مردانی!اگر جناب امین پور بخواهند چنین کنند بایستی از بیت اول تا آخر ردیف را جمع بیاورند که خود اشکالات بیشتری بر غزل بار می کند.وانگهی به نظر من بیت هیچ اشکالی ندارد.در شنیدن ممکن است شنونده شک کند که بیت درست نیست ؛ اما در نگارش وقتی عبارت «تورا دوست دارم» در گیومه قرار بگیرد اشکالی بر آن مترتب نیست؛ چون شاعر می گوید :من و آسمان تا دم صبح عبارت «تو را دوست دارم» را ترجیع وار تکرار کردیم.یعنی هریک به سهم خود سرودیم که «تو را دوست دارم».هم قیصر و هم دیگر حاضران در جلسه نظرم را تأیید کردند و پسندیدند.البته استاد فقید مردانی قانع نشد و نظرش این بود که:شعر در خواندن دارای اشکال است ؛ گیرم که در نگارش نباشد.وقتی جلسه ی شعر تمام شد روبه قیصر گفتم:
چرا شما از شعرت دفاع نکردی؟
همانطور لبخند برلب دستی بر پشتم زد و گفت:
حاج عباس جان!این نیز بگذرد......
بازدید امروز: 269
بازدید دیروز: 660
کل بازدیدها: 820630