شعله ی آواز
درباره وب
لینک دوستان
برچسبها وب
لینک های مفید
آن دل که به سودای سر زلف تو خون شد
با اشک در آمیخته ، از دیده برون شد
روی تو و موی تو و ابروی تو را دید
کز سلسله ی عقل ، رها ، یار جنون شد
تا عزم سفر کردی و قاصد خبر آورد
هم عمر مرا کاست و هم درد فزون شد
بختی که مرا در قدمت بود قد افراز
هنگام وداع تو سیه گشت و نگون شد
هرنکته که ازعشق من وحسن توگل کرد
ضرب المثلی در همه اعصار و قرون شد
رندی که زبان باز به تحقیر تو می کرد
چون نائره ی عشق تو را دید زبون شد
در دوریت از عمر گرامی خبرم نیست
ای جلوه ی اعجازکه چون آمدوچون شد.
تاریخ : پنج شنبه 96/4/22 | 6:20 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 174
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 822009