سرودواره ی زیر را در 19 شهریورماه 1357 دوروز پس از واقعه ی خونین 17 شهریور (جمعه ی سیاه) سروده ام:
*** ***
تا خون به رگهایم روان است
تا در تنم تاب و توان است
این نغمه ام ورد زبان است
هر روز و شب می خوانم از شوق
هر روز و شب می گویم از جان
ایران نخواهد مرد هرگز
هرگز نخواهد مرد ایران
*
برخیز ای مرد وطنخواه
وی مهر بانوی دل آگاه
ای پاسدار حشمت و جاه
بر کن بنای مستبدّین
ویرانگران میهن و دین
با مام میهن عهد بستی
یاد آور از آن عهد و پیمان
*
تا چند در بند اسارت؟
تا کی اسیر ننگ و ذلّت؟
با من بگو تا چیست علّت؟
فرزند بابک این چنین نیست
آیین آریوبرزن این نیست
در دفع دشمن کوش و مهراس
از بی نهایت مکر شیطان
*
ایرانی آزاد برخیز!
بر ضدّ استبداد برخیز!
چون کاوه ی حدّاد برخیز!
چون خنجری سوزان اثر شو
بر جسم دشمن کارگر شو
یا جان بگیر از دشمن ملک
یا در ره میهن بده جان
*
یاد آور بومسلمی تو
هم وارث ملک جمی تو
اینسان چرا در ماتمی تو؟
برخیز و ایران را رها کن
کانون آزادی به پا کن
در دشت دشت پاک این خاک
آنک نهال عشق بنشان
*
پیوسته این باشد شعارم
در راه میهن جان سپارم
از نسل بابک یادگارم
ملیّت من مردنی نیست
این گوهر ازکف بردنی نیست
ایران نخواهد مرد هرگز
هرگز نخواهد مرد ایران.
بازدید امروز: 376
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 818710