نوبهار آمد و بلبل به نوا داد نوید
که سلیمان گل از طرف سبا باز رسید
نیست در خانه خزیدن چو روا موسم عید
به در از خانه بیایید و به گلزار روید
*
باد گلریز شد و بر سر گل ژاله چکید
آب در جوی و ز پیرامن جو ، سبزه دمید
*
خَد بر افروخت چو حورا به چمن لاله ی شاد
قَد بر افراخت همانند نکویان ، شمشاد
شبنم از دست نشاطش به دهان نقل نهاد
شور خواندن به سر قمری و بلبل افتاد
*
گل ز رخ پرده و نرگس سوی گل چشم گشاد
سرو شمشاد قد و مرغ چمن ناله کشید
*
بشتابید به بستان ، بشتابید به راغ
بشتابید به طرف چمن و روضه ی باغ
از گل و سبزه و شمشاد بگیرید سراغ
به کف از باده ی انگور گذارید ایاغ
*
خرّم آن دل که بهاران پی ترتیب دماغ
بانگ مرغ چمن و بوی گل تازه شنید
*
بلبل آمد به سر گل که کند راز و نیاز
به هواخواهی معشوقه غزل سازد ساز
هم بر او خوانَد آن تازه غزل با آواز
تا از این راه کند عشق کهن را ابراز
*
باد ، سوی چمن آمد که دهد مژده که باز
گل به بستان و به گل میوه ی مقصود رسید
*
به چمنزار روانند غزالان جوان
دیده ی دلشدگانشان عقب سر نگران
عاشقانشان همه از خویش به در جامه دران
چمن آراسته اند از قد چون سرو روان
*
هر که دید آن قد و خد را ز چمن آرایان
اول از جان و سر، آن گه ز گل و سرو برید
*
ای نگاری که چو من با دل جویای شراب
صبحدم جانب میخانه روانی به شتاب
نوگل باغ امیدی تو که در راه صواب
پا نهادی که شود زهد ریا خانه خراب
*
باتو گل دفتر خود خواست که گیردبه حساب
باغبان آن ورق از شرم به گل درپیچید
*
دست حق پشت وپناه تو بود در همه حال
خدمت پیرمغان چون که رسیدی سرِحال
جام اول چو گرفتی به تمنای وصال
گو که ما را و تو را نیست نه مرگ و نه زوال
*
مرده آن است که در موسم نوروز ، مجال
داد از دست و به گلشن گل مقصود نچید.
بازدید امروز: 586
بازدید دیروز: 384
کل بازدیدها: 821331