حجّت الامسال روحانی نمای شهر ما
چهره ی اسلام را با دست خود چک می زند
رشته ی تحت الحنک را چون که اندازد به دوش
خشتک هفتاد کس را فوق تارک می زند
پاسی از شب رفته ، یعنی ساعتی بعد از عشاء
روی منبر می نشیند تا سحر فک می زند
در حصار اهل دین چون دوست دارد انحصار
خیمه بر می چیند از قم در حصارک می زند
دیده ام هنگام استحمام ، استحباب را
تا کند ترویج ، جای نوره آهک می زند
در زهار تا به زانو خورده مویش پیچ و تاب
ذبح می سازد شپش را ، گردن کک می زند
گاه پنچرگیری ماشین پاجیروی خویش
چون ندارد جعبه آچار از عصا جک می زند
سالک وارفته ی ما مرعی بهداشت نیست
گونه اش از آن جهت پیوسته سالک می زند
گرچه غیبت از کبائر هست اما روز و شب
حرفها پشت سر ما این وروجک می زند
گردن باریک ما را می فشارد با دو دست
بعد هم بانگ تعالی و تبارک می زند
گاز می گیرد سرین اردک اذناب را
گاه هم نشتر به چشم حاج لک لک می زند
سینه ی کبک است و قرقاول شب و روزش غذا
بینوا گر نان جو در آب زردک می زند
بهره ی خود را ز بیت المال تن تن می برد
قسمت ما را دم از مثقال و چارک می زند
اینکه دستش تابه مرفق رفته درخورجین خلق
جیب اهل ذمّه را بی شبهه و شک می زند
ریشه ی مارا به شلاق تجاوز کرده خشک
این که تف بر ریش سندی ابن شاهک می زند
در جمیع جبهه ها تا کم نیارد پیش خصم
در جواب هر تکی فی الفور پاتک می زند
تیغ تیزی گر به دست آرد به زهرش داده آب
جمع ما را گردن اقبال تک تک می زند
از قرشمالان عالم مشربی دارد جدا
دلق پوش ما که روی دست دلقک می زند
اهل دل گویند در خلوت جناب شیخ ما
چون دمی برخمره زد آن گاه تنبک می زند
تا ابد باید حسابش کرد جزو ضایعات
در جوال شرع انور سیب اگر لک می زند.
بازدید امروز: 251
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 818585