شعله ی آواز
درباره وب
لینک دوستان
برچسبها وب
لینک های مفید
روزی که دل از عشق تو پرداخته بودم
کار خود و کار دل خود ساخته بودم
دیوانگی ام تابع زنجیر جنون بود
کز خانه به میخانه برون تاخته بودم
با مهر دلم بردی و بی مهر شکستی
افسوس که اخلاق تو نشناخته بودم
آن سر که به دامان توام بود زمانی
ای کاش که در پای تو انداخته بودم
هر بردکه بود از تو و چشم سیهت بود
چون من ز ازل قافیه را باخته بودم
شد باعث رسوایی من بر سر هر بام
وقتی علم عشق تو افراخته بودم
اشکی که فشاندی به وداعم شب آخر
تاوان سپند دل بگداخته بودم
آویخته هر شاخه گلی بر سر گیسوت
تیغی است که بر روی خودم آخته بودم
ای کاش که بر شاخه ی طوبای وجودت
چون عهد کهن باز همان فاخته بودم.
تاریخ : پنج شنبه 98/3/16 | 7:39 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 112
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 818446