*«خورشید بیداری» غزلی بسیار زیبا و فاخر و دیده نشده از دوست بزرگ و بزرگوار و سفر کرده ی ما استاد فقید حسین آهی است.روح بلندش شاد ؛ نام ویاد و آثارش بلند و جاودان و ماندگار باد.دیشب خبر رفتنش را که شنیدم فی البداهه سرودم:
امشب دلــم از نشاط ناهی شده است
بر ماتمش اشک ها گواهی شده است
این لاله سیــاه پــوش در فصــل فـراق
از داغ «حسین ابـن آهی» شده است!
*خورشید بیداری
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
تا تویی در شور شب ها چون سحر جاری
می تراود ماه ، سرمست از هواداری
در تماشای تو بنشیند مگر چون من
مانده روی پنجه پیچک های دیواری
گفته بودی می رسم شاید زمانی دور
تا همیشه سرخوشم زین حال اخباری
می رسیدم تا مسیح آفتاب از مهر
خاطرت می کرد اگر یک شب پرستاری
بازمی آیی و می آید به یادم باز
صبح نوشین خواب های پار و پیراری
بارها شب تا سحر پیوسته می خواندم
شرح گیسوی تو بی مضمون تکراری
گفته بودم می روم ، اما نه دور از تو
گفته بودی می روی ، اما به دشواری
بی تو دارم در دل دردآشنای خویش
زخم ها دور از تو چون تیغ زبان کاری
باش تا فانوس فریادی برافروزیم
گل کند تا آرزویی زین شب تاری
ای شب انکار در من نیست تردیدی
در من شیدایی از نور سبکباری
قلب این شهر یخی شاید ترک برداشت
شعله ای روشن کن از خورشید بیداری.
*استاد حسین آهی.
بازدید امروز: 92
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 818426