سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زیر پلک خاطرات شب هنوز
ناصبور و ذلّه و نفس نفس زنان
چون زنان پا به ماه
ماه پرسه می زند
در عمیق چشمهای خسته ام
خواب این گریزپای ناگزیر
مثل برّه آهویی سیاه پرسه می زند
***
می روم دوگام از خودم برون
در حیاط خلوت دلم که سر به راه نیست
با پلاس تیره ای به دوش
رنگ شب
-گناه پرسه می زند!
***
عشق یا هوس؟
هرچه هست
شعله های سرکش جهنّمی غریب
در سیاه چاله های محو زندگانی ام
گاه می کشد زبانه
-گاه پرسه می زند
***
من به خاطر گلی که مژده ی دمیدنش
در بسیط باغچه
سبز شد به قارقار زاغچه
چتر قارچی به دست
ریسه می روم پگاه و شب که می رسد
گاه خنده
گاه گریه می کنم
روی داغ بسته ساقه ی لبم
آه پرسه می زند.




تاریخ : دوشنبه 98/5/21 | 11:51 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر