شعله ی آواز
درباره وب
لینک دوستان
برچسبها وب
لینک های مفید
در جاده های وحشت
رهپوی ناگزیرم
یک واحه دود و آتش
پیداست در مسیرم
با دستهای خائن
آن دسته های رهزن
بر چتر گل کشیدند
یک پرده دود و آهن
*
دروازه ای گشودند
از عشق تا جهنّم
آن دستها که بستند
بال پرنده را هم
*
تا شهر دوستی ها
یک گام بیشتر نیست
یک گام قدر یک قرن
قرنی که جزخطر نیست
*
از خویش می گریزم
ماندن ملاک شرم است
دستم اگر چه خالی
پشتم به عشق گرم است.
تاریخ : سه شنبه 98/6/12 | 8:0 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 341
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 825411