شعله ی آواز
درباره وب
لینک دوستان
برچسبها وب
لینک های مفید
رقص امواج در بزم ساحل
یاد عشق تو را زنده می کرد
مرغ توفان به حال دل من
بر سر موجها خنده می کرد
*
باد بود و من و خشم دریا
مرغ توفان و موج خروشان
خاطرم بود آشفته ...غمگین
چشمه ی چشم من نیزجوشان
*
نقش پای تو بر ماسه ها بود
مونس حال آشفته ی من
سینه را مشت می زد پیاپی
آرزوهای ناگفته ی من
*
ناگهان موج گسترده دامن
در تلاطم به ساحل در افتاد
نقش پای تو را کرد پنهان
فکر دیگر مرا در سر افتاد
*
تا مگر طعمه ی آب گردم
خویش را تا به گرداب بردم
موجی آمد گرانپای وجوشان
باز هم دست ساحل سپردم
*
مرگ هم در گریز است از من
موج با من سر جنگ دارد
خود چه کردم که آغوش دریا
از پذیرفتنم ننگ دارد؟
تاریخ : شنبه 98/10/21 | 11:42 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 127
بازدید دیروز: 213
کل بازدیدها: 823476