در عبــور از روزهـــــــای پــــر غبـــــار
بیقــــــــرارم ، بیقــــــرارم ، بیقــــــرار
می سپارم راه و می گویم به خویش
بـــی چــــراغ راه ظلمات است پیش
سنگلاخی بس که گردیده ست راه
بیــــم آن دارم که در غلتـــم به چاه
کـــو چــــراغ افـــــروز دستی یاوری
رهنمای صــــادقـــــی روشنگــــری
ماندهاز ره خسته ازخودخواهی ام
مـــرشــــدی کو تا دهد آگاهی ام
مــــرشـــدی کز عشق آگاهم کند
معرفتمند و خـــــدا خــواهـــم کند
نــــان و نــــامم بر تعهد چیره شد
وای مــــن آیینه ی دل تیــــره شد
کرد شهـــرت سلـــب مسوولیتم
محــــو شـــد یکبــــــاره مقبولیتم
غوطه خوردم در یـــم بی دردها
با هنـــــر کـــردم نباید کـــردها
مــــدح گفتم تا زر انـــدوزی کنم
یا که تأمین از هنــــر روزی کنم
راه باطل کرده ام طی سال ها
لحظه ها بودیدکاش ای سال ها
شعرم از روح تعهد خالی است
خصم رااین مایه ی خوشحالی است
کو؟ کجا شدسالهای خوب جنگ
سالهای شعــــر رگبار و فشنگ
سالهای جبهه رفتن های شعر
فصل منها گشتن من های شعر
سال های بـــــا روایت های فتح
در کنـــــار «مرتضی» مولای فتح
سالهای کربلایی چون شدند؟
شعر گویان خدایی چون شدند؟
سالهای شعر حزب الله خواه
شب نشینی با بسیج و با سپاه
سال های نوحه ی «آهنگران»
در شلمچه اعتکاف شاعران
کاش می شد در تمام لحظه ها
بود صادق مثل «سید مرتضی»
صاحب روح خـــدابینــی شدن
وه چه دشوارست«آوینی»شدن
ای تمام عشق را مفهوم تو
همچو مولایت علی مظلوم تو
بی هنرها راه ما سد کرده اند
بد نه با ما با شما بد کرده اند
پاس ارزش های ناب انقلاب
در هنر در شعر در هر بازتاب
«مرتضی» می خواهدویاران او
در طریق فتـــــح عمّـــــاران او
«مرتضی» ای سید اهل قلم
می شود آیا که برداری علم؟
باز گردی و علمـــــــداری کنی
عاشقان خویش را یاری کنی
بهـــــر تبیین کلام رهبـــــری
کو هنـــــر را داده روح برتری
ما تو را خواهیم یا همچون تویی
یافت اینجا می شود کم چون تویی
ما تو را خواهیم ای روح هنر
بحر توفانی است ای نوح هنر
کاش می شد در تمام لحظه ها
بود صادق مثل «سید مرتضی»
صاحب روح خدابینی شدن
وه چه دشوار است«آوینی» شدن.
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 818369