شعله ی آواز
درباره وب
لینک دوستان
برچسبها وب
لینک های مفید
به در خانه ی یکی ارباب
رفت دهقان مفلسی به شتاب
در زد و گفت با غلام سرا
که به خواجه بگو رسیده خدا !
با تو خواهد سخن همی گفتن
که ز خورد اوفتاده وز خفتن
خواجه احضار کرد دهقان را
آن رسیده ز غم به لب جان را
گفت : این بی حیایی ات چه بود؟
ادعای خدایی ات چه بود؟
عقل از دست داده ای به یقین
که ز تو سر زد ادعای چنین
گفت: من پیش از این به جان شما
بود ه ام دهخدا و خانه خدا
زر خدا و زمین خدا بودم
کی به ادبار مبتلا بودم؟
خانه و ده گرفتی از بنده
نشدی خود ز کرده شرمنده
زر ستاندی زمین چپو کردی
همه را صرف کاخ نو کردی
راهها آمدم که بر تو رسم
گر خدا نیستم بگو چه کسم؟!
تاریخ : پنج شنبه 99/9/20 | 8:10 صبح | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 818343