کجا شدی که خزان شد بهار بر یاران
تو ای نسیم فرحبخش صبح در باران
کجا شدی که ز فیض دم مسیحائیت
شفای خویش طلب می کنند بیماران
شکست قامت سرو تو وای اگر زین پس
نظر کنیم به سرو کنار جوباران
گل جمال تو پژمرده است و نیست عجب
که میلشان نبود بلبلان به گلزاران
از آن زمان که تو را خفت نرگس مخمور
چکید شبنم حسرت ز چشم بیداران
به حصه کردن داغ تودر میانه ی خویش
چو برگ لاله نشستند گرد هم یاران
تکلمی که ندارند صبر مشتاقان
تبسمی که نیارند تاب افگاران
کجا شوند تهی از سرشک افشانی
به سوکت ای همه خوبی زدرد سرشاران
فرشتگان که مقیمند درجنان شب وروز
کنند تربت نورانی تو گلباران
زلال باده ی روحانی تو می جویند
اگر شدند خماران به سوی خماران
هلا! به حرمت خون کبوتران شهید
هلا! به پاس وفاداری عزاداران
اگر چه قدر تو محبوب را ندانستیم
به روز حشر شفاعت کن از گنهکاران.
بازدید امروز: 324
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 825394