به آییـن محبّت ، عشـــــــق بــــایــــد راستیــن باشد
که عشــــق راستیــن ســرمایه ی دنیــا و دین باشد
غـرض گــر خـــوردن آب است رفــــع تشنه کامی را
چه فرقی می کند ظــرفــی بلورین یا مسین باشد؟
دل دیــــوی اگــــر از بنــــد غـــم آزاد خـواهــد شــد
چه باک ار حلقه ی دست سلیمان بی نگین باشد؟!
گــر چــه خوشتــــر نبود پیش من از درد دوا
لــب جــــانپـــــرور او درد مــــــرا کـــــرد دوا
ای دل خون شده تاچند به خود می پیچی؟
ســــر بــــرآور کـــه طبیب آمــــد و آورد دوا
هــــدف طعنـــه ی شیخـــان ریایم چه کنم
کـــه نــــــدارد اثـــر خنجـــــر نــــامـــرد دوا
هست در خون جگــر خــوردن ما مصلحتی
کــــه بــه از ایــن نبــــود بهــــر رخ زرد دوا
کم مباش از مگس نحل تو در گفت و شنید
تلخ نــوشیـــد و مهنّــا همــــه پـــرورد دوا
شـــاعــــری؟ طبـع روان از مدد باده طلب
که به جـــز می نبـــود بهـــر چنین درد دوا.
(غزلی است از اواخر دهه ی پنجاه)
شاعران جوان و مبتدی امروز که خیال می کنند هرچه بیشتر کتابهای تخصصی شعر از جمله عروض و بدیع و قافیه را بخوانند در فنّ شاعری توانمندتر خواهند شد و طیعشان به شکوفایی بیشتری خواهد رسید ، اغلب مرتکب دو خطای بزرگ می شوند:
نخست اینکه بر این باور غلط مصرّند که اگر شعری سرودند و پس از آن شاعر یا شاعران دیگر به همان وزن و ردیف و قافیه به سرودن شعر پرداختند بایستی در شعر خود و یا فوق و ذیل آن به نثر اشاره ای به نام وکار آنان بکنند.در تاریخ شعر و ادب فارسی هرگز چنین قانونی وجود نداشته و ندارد و ادعای شگفت انگیزشان مضحک است.
دوم این که پس از انتشار شعرشان اگر شاعری مجرّب تر اشکالات اثر را گوشزد کرد و به تصحیح و ویرایش آن پرداخت و یا آن را به بوته ی نقد گذاشت ، برزخ می شوند که چرا مصحح و منقّد ، برای این کار از آنان که صاحب اثر بوده اند اجازه نگرفته است!
روزی برای یکی از این خطاپویان ، از سینما مثال زدم.گفتم در همه جای دنیا وقتی فیلم سینمای ای اکران شد ، در حال اکران یا پس از آن ، منقّدان به نقد فیلم می پردازند.آیا تاکنون جایی خوانده یا شنیده اید که نقدنویسان از کارگردان فیلم یا دیگر عوامل آن جهت نوشتن نقد اجازه بگیرند؟شعر و سائر هنرها هم همین حکم را دارد.شاعر وقتی شعری از خود را منتشر کرد و کارشناسانی به نقد و یا تصحیح وتنقیح آن پرداختند نه تنها نباید ناراحت و برزخ شود که بایستی خشنود و شاکر هم باشد.
متآسفانه شاعران جوان امروز که نه در انجمن های ادبی که اغلب در فضای مجازی بالیده اند و طبع و استعدادشان را در کتب عروضی مستحیل کرده اند از عالم شعر و شاعری فقط به تشویق و ترحیبش دل بسته اند وخشنودند.رویکرد و گرایشی چنین باعث عقب ماندگی و سیر قهقرایی آنان خواهد شد و هرگز ره به آرمانشهری نخواهند برد.
ای شکیبایی ترد احساس در لحظه های ثقیلم
دستهای اهورایی تو
مرهم زخمهای غریبی است
- کز شانه هایم به دل می خرامد
نامت آیینه و آب را اعتبار است
در قحطسال کرامت
آفتابی ترین روزهایی که در خاطرم هست
تقدیم نامت
***
ای گوارایی سبز تاریخ بر بام تقدیس
با تو بودن طلوعی دوباره ست
- در واپسین لحظه های حیاتم
صبح هر صبح
از من سلامت .
بازدید امروز: 104
بازدید دیروز: 384
کل بازدیدها: 820849