شعرهایشان هنوز
بوی نای مرگ می دهد
بوی تند سدر و عطر ارتحال
در سکنج مرده شورخانه ها
بعض شاعران نسل اوّلی
-نسل دومی
از فلان حماسه باز خاوری بگیر
تا فلان حماسه سازمفلق قمی
*
قیصر امین پور
در این میان
چیز دیگری است
ناگزیردر گریز دیگری است
او هر آنکه بود
یا هر آنچه بود
شاعر حماسه های بی دروغ بود
لنگه ی فروغ بود
*
احمد عزیزی از کدام نسل بود؟
بی بدیل بود و جنس اصل بود
گرچه من هنوز مانده ام
شطحهای او
شعر بود
یا که شعرهای او
همتراز شطح بود!
هر چه هست و بود
آدمی همیشه فوق سطح بود...
*
خوش به حال شاعران صادقی که شعرشان
در قلمروی شهادت و شهید بود
آنچه یادگار مانده از کلامشان
یادنامه ی دلاوران روسفید بود
*
یادشان بخیر
شاعران رفته یا نرفته
اعتبارشان یکی است
قلّه های افتخارشان یکی است
دست زیر بارشان یکی است
در خزانه ها و در خزینه ها
سکّه ها و تاسهای اقتدارشان یکی است
یادشان بخیر
شاعران مرده ی هماره زنده مان
شاعران زنده ی همیشه مرده مان
یادشان بخیر....
محمدحسین خوش عمل.
(به مناسبت سالگرد پروازشان ....)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آتش نشانان دلاور ، ای افتخار مام ایران
بر بام هستی می درخشد ، نام شما با نام ایران
چشم و چراغ ما و ایلید ، در پایمردی چون خلیلید
«بردآ سلاما» را دلیلید ، بر آتش آلام ایران
آتش اگر تنپوش دارید ، چون باغ گل آغوش دارید
جام شهادت نوش دارید ، از باده ی گلفام ایران
دریا دل و روشن ضمیرید ، در بیشه ی اخلاص شیرید
مرد خطرهای خطیرید ، از شورتان آرام ایران
ای جانتان بر کف چو آرش ، وی در دل آتش سیاوش
در رادمردی چون کیارش ، شهزاده ی گمنام ایران
از خویش دست افشان گذشتید ، کی از سر پیمان گذشتید
وز جان شیرین تان گذشتید ، شیرین شود تا کام ایران
حق باوران حق پرستید ، از باده ی توحید مستید
هم شمع و هم پروانه هستید ، روزآوران شام ایران
آن قهرمانیهای جاوید ، وان طرفه ایثاری که کردید
خورشیدسان خواهد درخشید ، بس قرنها بر بام ایران.
تنهــــای تنهـــا می رود تـا کــوه از جــا بر کند
باور کنید ای دوستان فرهـاد شیرین می زند!
(به مناسبت سومین سالروز پرواز جاودانه ی استاد)
__________________________________________
*اشاره:
در سالهای آغازین دهه ی 60 که از کاشان به تهران کوچیده بودم،استاد عباس مشفق کاشانی(اعلی الله مقامه الشّریف) بی هیچ توقع و چشمداشتی از من حمایت و مرا به راههای درست تعامل با شاعران تهرانی هدایت می کردند.استاد فقید ، الحق که از حیث معنا بر گردن من حقّ پدری داشتند که شرح آن در مجموعه خاطراتم از آن نحریر مقدام و انسان شریف والامقام آمده است.یک روز به پاس زحمات آن استاد بزرگ ، مثنوی موشّح ذیل را سرودم و تقدیمشان کردم:
___________________________________________
به دل اگر چه غم جاودانه ای دارم
خوشم که یار و انیس یگانه ای دارم
روان اگرچه سرشکم ز دیده چون دریاست
دلم شکسته به سنگ حوادث دنیاست
امیدوار از آنم که همدمی است مرا
به زخمهای دل خسته مرهمی است مرا
یکی ز بعد پدر ، کو بمرد بی هنگام
نکرد یادِ من رنج دیده از ایام
اسیر دام خیالات خویشتن بودم
کسی مباد به آن حالتی که من بودم
سیاه از غم و اندوه ، روزگارم بود
به کنج عزلت خود ، آه و ناله کارم بود
تلاش من همه این بود گاه برنایی
که روزگار سر آرم به کنج تنهایی
امید هیچ تحوّل ، نبود حالم را
شکسته بود چو مرغی زمانه بالم را
دلم به محبس تن سهره ی اسیری بود
که هر کلام به گوشش صفیر تیری بود
عجیب دوره ی برنائی ام هدر می رفت
چه خوب بود پسر نیز با پدر می رفت
به حال زار من خسته دل نسوخت دلی
که هردلی به گرو بود باخوش آب و گلی
امیر قافله ی دردهای خود بودم
سزاست گویم اگر خود بلای خود بودم
|
سلام گرم صمیمانه ام نداشت جواب
عذاب بود مرا دوره ی شباب ، عذاب
مسیر زندگی ام تیره بود و ناهموار
نه از سوار خبر داشتم نه از رهوار
شبانه روز ِ من اینگونه بود تا روزی
گرفت دست مرا آشنای دلسوزی
فلک به گردش خود ، روی خوش نشانم داد
که از گزند حوادث خط امانم داد
قیام نور به ظلمت سرای خود دیدم
دگر شدم چو رخ آشنای خود دیدم
کویر تشنه ی جانم بدل به گلشن شد
سحاب رحمت حق یار مشفق من شد
از آن زمان که مرا بود رنج وافره ای
به لطف دوست نمانده ست غیرخاطره ای
شد آن زمان که به هر کوی دربدر بودم
پی نوازش رویایی پدر بودم
اگر پدر ز سرم رفت در جوانسالی
به حقّ من پدری مشفقم کند حالی
نیاید آن که شود سایه اش کم ازسرمن
هماره باد سلامت وجود رهبر من
یگانه یار! تو را در چکامه ی تبجیل
چگونه مدح کند «خوش عمل» به طبع کلیل؟
#عباس_خوش_عمل_کاشانی
67/3/30-دوشنبه عصر-تهران
قـــربـــان محبّت و صفــــای همه تان
یک بـــار نه ، صد بــار فدای همه تان
هـــر چنـــد کــه دورم از شمایان امّا
باشد دل من همیشه جای همه تان.
آغاز شصت سالگی ام بیست و پنج دی
از پیـــری ام خبر دهد و کــودکــم هنوز!
امــــروز که ســالـــروز میـــلاد من است
از اهــــل ادب کجا کسی یـاد من است؟
تبــریک یکی نگفـــت ایــــن واقعـــــه را
جز غم که رفیق راه و همزاد من است!
شبهـــــــــا و روزانِ مـــلال آور
با مردمانی مســخ و بی بــاور
دلهــــا همه آئینـــه ، امــا تــار
تکـــرار در تکـــــرار در تکــــرار
محبـوسِ این زنـدان بی روزن
می سوزم از داغ جدایـی من
تا چند لولیدن در این مرداب؟
ای مرگ ، ای زیبا! مرا دریاب.
ای خمینی ! امام دوراندیش
که جفا دیده ای ز ما اهلان
اوفتاد انقلاب اسلامی
دست نامحرمان و نااهلان
*
لطمه ها دیده است و می بیند
از حواشی نظام اسلامی
خاکمان باد بر سر ار که شود
متلاشی نظام اسلامی
*
ما نمی خواستیم ، اما هست
مفسدان را چو موریانه هجوم
بر اساس نظام اسلامی
که درختیست میوه بخش عموم
*
فاسد و مفسد و مفاسد را
ریشه کن کرد باید از ایران
چه شد آن قوّه ی قضائیه
که کند آب زهره ی شیران؟
*
ای که در راه انقلاب و امام
دل گرفتار دام و دانه نه ای
ننگ بر ما اگر شود تنها
رهبر ما امام خامنه ای
*
پیر فرزانه را مباد از ما
رنجشی یا گلایه ای باشد
از ولیّ فقیه بر سر ما
باید امروز سایه ای باشد
*
فتنه از چارسو چو گرگ حریص
چنگ و دندان نشان دهد ما را
گر نباشیم پیرو رهبر
لحظه ای کی امان دهد ما را؟
*
دشمن ما اگرچه بسیار است
هیچ کاری جلو نخواهد برد
آرزوهای خویش برده به گور
وز برای همیشه خواهد مرد
*
خطّ رهبر بود چو خطّ امام
فاقد سنگلاخ و دست انداز
در مسیری که مستقیم بود
اوست فرمانده ما همه سرباز
*
می سپاریم راه با رهبر
همه چالاک و پایمرد و غیور
با حضور امام خامنه ای
هست نزدیک ، بامداد ظهور.
زبان به شعر گشودم که حرف راست بگویم
تحمل سخن راست تا کراست بگویم
حقیقتی که فراسوی پرده های یقین است
برای آن که دلش پاک و بی ریاست بگویم
اگر ترانه ی عشق است با خلوص بخوانم
وگر فسانه ی زهد است هر که خواست بگویم
گلایه های دل دردمند باده کشان را
به میفروش که فارغ از ادعاست بگویم
پیام سوته دلی را که بار خاطرش افزود
به گوش گل به ترنّم بدون کاست بگویم
حدیث قدسی بیگانگی ز هر دو جهان را
به هر که با سخن عشق آشناست بگویم
رموز تشنگی لاله های باغ جنون را
به عاشقی که دلش دشت کربلاست بگویم
قرار اول عشق است تا رها شوم از خود
به پیر میکده لبّیک اگر بناست بگویم .
بازدید امروز: 533
بازدید دیروز: 45
کل بازدیدها: 825603