سفارش تبلیغ
صبا ویژن

0 اشاره

دو غزل ذیل را در 19 سالگی و در سالروز تولدم که بیست و پنجم دی ماه است سروده ام.42 سال از سرودنشان می گذرد....

 

راهنورد ....

////////////

قرین ساغر رنجم ...خراب باده ی دردم

ببین به سرخی اشکم ...ببین به چهره ی زردم


در این دیار که گوشی ...به ناله نیست بدهکار

ز اشک گرم چه حاصل ...چه سود از دم سردم


یکی رهیده ز خود نیست تا بگویدم از لطف

که چیست مرهم داغم ...که چیست چاره ی دردم


ثمـــر نچیــده هنــوز از ...نهال باغ جوانی

تبر به ریشه ی من...این و آن زنند به هر دم


به قصد راحت جانی ...دلم نکرد تلاشی

برای لقمه ی نانی...چه کارها که نکردم


اگر چه روز و شب این جا...به پیشواز بلاها

همیشه رفته ام اما ... هنوز راهنوردم.

 

0افسانه...

//////////

حسنت به راه عشق شود رهنمون مرا

تا آورد ز عقل به سوی جنون مرا


عمری است تا به قهر تو خو کرده ام ولی

بنگر به چشم لطف نگارا کنون مرا


چون شمع کشته گر چه دمم سرد گشته است

می سوزد از شرار محبت درون مرا


عشقم ز روزگار رهایی نوید داد

کردی به دام زلف گرفتار چون مرا


در صبر هم رقیب به پایم نمی رسد

دیگر چه حاجت است کنی آزمون مرا


تا سرخ رو به بزم وصال تو رو کنم

از دیده می دود به رخ زرد خون مرا


خوش باد کاروبار دلم خوش عمل که ساخت

افسانه با نگاه محبت فسون مرا.






تاریخ : پنج شنبه 98/10/5 | 3:34 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر

سراغ مرگ گرفتم که زندگی هوسم نیست

در این فضای غم افزا مجال یک نفسم نیست


به رشته های اسارت ببند بال و پرم را

که شوق بال گشودن ز گوشه ی قفسم نیست


بکن هر آنچه که خواهی ...توان شکوه ندارم

شرابخواره ی دردم که یک دو جام بسم نیست


من آنچه دیده ام این جا مصیبت و غم و درد است

امید ناز و نوازش ز لطف هیچ کسم نیست


بسوز جان و تنم را به شعله های تباهی

کنون که فایده کس را ز مشت خار و خسم نیست


بــه کیمیـــای محبــت نیــازمنـد نبــاشــم

امید زر شدنی چون که در وجود مسم نیست.




تاریخ : سه شنبه 98/10/3 | 10:26 عصر | نویسنده : عباس خوش عمل کاشانی | نظر
<< مطالب جدیدتر